backpacked
backpacked - کوله پشتی
N/A - N/A
UK :
US :
ماضی ساده و ماضی از کوله پشتی
to travel while carrying your clothes and other things that you need in a backpack, usually not spending very much money and staying in places that are not expensive
سفر در حالی که لباس ها و سایر وسایل مورد نیاز خود را در کوله پشتی حمل می کنید، معمولاً پول زیادی خرج نمی کنید و در مکان هایی اقامت می کنید که گران نیستند.
to walk from place to place in the countryside, carrying the things you need in a backpack and camping at night
پیاده روی از جایی به مکان دیگر در حومه شهر، حمل وسایل مورد نیاز در کوله پشتی و کمپینگ در شب
وقتی دانشجو بودیم در تایلند کوله پشتی می کردیم.
من و گاوین کوله پشتی خود را به دور دنیا رفتیم.
ما در پارک ملی سکویا کوله پشتی کردیم.
He'd backpacked the Smokies.
او اسموکی ها را کوله پشتی کرده بود.
tramped
لگدمال شده
walked
راه رفت
traipsed
گرفتار شده
hiked
پیاده روی کرد
marched
راهپیمایی کرد
rambled
سر و صدا کرد
trekked
پا گرفته
footslogged
قدم زد
strolled
yomped
yomped
محدوده
ranged
رفت
roved
طناب زدن
rove
تور شد
toured
زیر پا گذاشتن
trod
آج
tread
پایمال شده
trodden
متحرک
ambled
غرق شد
sauntered
پرسه می زد
roamed
schlepped
schlepped
پرپیچ شده
perambulated
زمین خورد
tripped
زحمت کشیده
toiled
به آن پا گذاشت
legged it
آن را سم زد
hoofed it
خود را کشید
dragged oneself
رفت پیاده روی
went walkabout
رفته پیاده روی
gone walkabout
سرگردان شد
wandered
گالاوانت شده
galavanted