backpacked

base info - اطلاعات اولیه

backpacked - کوله پشتی

N/A - N/A

ˈbæk.pæk

UK :

ˈbæk.pæk

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [backpacked] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • When we were students we backpacked in Thailand.


    وقتی دانشجو بودیم در تایلند کوله پشتی می کردیم.

  • Gavin and I backpacked our way around the world.


    من و گاوین کوله پشتی خود را به دور دنیا رفتیم.

  • We backpacked in Sequoia National Park .


    ما در پارک ملی سکویا کوله پشتی کردیم.

  • He'd backpacked the Smokies.


    او اسموکی ها را کوله پشتی کرده بود.

synonyms - مترادف
  • tramped


    لگدمال شده

  • walked


    راه رفت

  • traipsed


    گرفتار شده

  • hiked


    پیاده روی کرد

  • marched


    راهپیمایی کرد

  • rambled


    سر و صدا کرد

  • trekked


    پا گرفته

  • footslogged


    قدم زد

  • strolled


    yomped

  • yomped


    محدوده

  • ranged


    رفت

  • roved


    طناب زدن

  • rove


    تور شد

  • toured


    زیر پا گذاشتن

  • trod


    آج

  • tread


    پایمال شده

  • trodden


    متحرک

  • ambled


    غرق شد

  • sauntered


    پرسه می زد

  • roamed


    schlepped

  • schlepped


    پرپیچ شده

  • perambulated


    زمین خورد

  • tripped


    زحمت کشیده

  • toiled


    به آن پا گذاشت

  • legged it


    آن را سم زد

  • hoofed it


    خود را کشید

  • dragged oneself


    رفت پیاده روی

  • went walkabout


    رفته پیاده روی

  • gone walkabout


    سرگردان شد

  • wandered


    گالاوانت شده

  • galavanted


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

strongest

لغت پیشنهادی

offing

لغت پیشنهادی

amortization