aqueous
aqueous - آبدار
adjective - صفت
UK :
US :
حاوی آب یا مشابه آب
مانند یا حاوی آب
ساخته شده با یا حاوی آب
دوزیستان زنده محدودیت های اتصال آبی را به سود تبدیل کرده اند.
پشت شبکیه، محفظه قدامی قرار دارد که پر از زلالیه است.
فاز آبی مارگارین حاوی آب و/یا شیر یا فرآورده های شیری است.
The book is divided into two distinct parts, one describing analysis of aqueous samples and the other analysis of solid matrices.
این کتاب به دو بخش مجزا تقسیم شده است، یکی تجزیه و تحلیل نمونه های آبی و دیگری تجزیه و تحلیل ماتریس های جامد.
Distamycin A tends to lack stability in aqueous solution and it is not recommended to store it in solution.
دیستامایسین A تمایل به عدم ثبات در محلول آبی دارد و نگهداری آن در محلول توصیه نمی شود.
Planks and logs are being saturated, not with water but with aqueous solutions of heat-setting resins.
تخته ها و کنده ها نه با آب بلکه با محلول های آبی رزین های گرماگیر اشباع می شوند.
Administration of 5 units of aqueous vasopressin subcutaneously should maximally stimulate urinary concentration.
تجویز 5 واحد وازوپرسین آبی به صورت زیر جلدی باید حداکثر غلظت ادرار را تحریک کند.
liquid
مایع
fluid
آبکی
watery
مایع شده
liquefied
جاری شدن
flowing
ذوب شده
melted
مذاب
molten
آبریزش
runny
در حال اجرا
لاغر
نامفهوم
uncongealed
روان، سلیس
fluent
آبدار
hydrous
منحل شد
thawed
سروز
dissolved
درهم و برهم
juicy
سیال
serous
خوشگل
sloppy
بی رنگ
fluidic
ذوب شدن
gooey
در حال حرکت
ichorous
خمیری
liquescent
احساساتی
liquiform
حلال
melting
پاشیدن
moving
چسبناک
pulpy
sappy
solvent
splashing
succulent
viscous
جامد
gaseous
گازی
سخت
nonliquid
غیر مایع
شکسته شده
بستن
condensed
متراکم شده است
dense
متراکم
خشک
محکم
frozen
منجمد
illiquid
متناوب
intermittent
سفت و سخت
rigid
تنظیم
بتن
سخت شده
hardened
آهنی
ironclad
غیر قابل بال زدن
unflappable
غیر قابل انکار
inexpugnable
نهایی
ریشه دار شده است
entrenched
سفت
stiff
سرسخت
hardheaded
درست شد
fixed
انعطاف ناپذیر
inflexible
تعیین کنند
determinate
ثابت قدم
steadfast
چدن
cast-iron
سخت وسریع
hard-and-fast
قفل شده است
locked in
