butchering

base info - اطلاعات اولیه

butchering - قصابی

N/A - N/A

ˈbʊtʃ.ɚ

UK :

ˈbʊtʃ.ər

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [butchering] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • He raises pigs and butchers his own meat.


    او خوک پرورش می دهد و گوشت خود را قصاب می کند.

  • This is where farmers brought their livestock to be butchered.


    اینجاست که کشاورزان دام های خود را برای قصابی آورده اند.

  • The truck was transporting freshly butchered chickens.


    کامیون جوجه های تازه قصابی را حمل می کرد.

  • He butchered thousands of people.


    او هزاران نفر را قصابی کرد.

  • Unarmed civilians are being butchered by the occupying forces.


    غیرنظامیان غیرمسلح توسط نیروهای اشغالگر قصابی می شوند.

  • He complained that TV screenwriters had butchered his story.


    او شکایت کرد که فیلمنامه نویسان تلویزیون داستان او را قصابی کرده اند.

  • I couldn't bear to hear our national anthem being butchered like that.


    طاقت شنیدن سرود ملی مان را نداشتم که اینطور قصابی شود.

synonyms - مترادف
  • slaughtering


    ذبح کردن

  • preparing


    آماده كردن

  • carving


    کنده کاری

  • dressing


    تزئین

  • jointing


    اتصال

  • cleaning


    تمیز کردن

  • cutting


    برش دادن

  • cutting up


    بریدن

  • carving up


  • slicing up


antonyms - متضاد

  • صلح

لغت پیشنهادی

show

لغت پیشنهادی

door

لغت پیشنهادی

receiver