amigo

base info - اطلاعات اولیه

amigo - دوست

noun - اسم

/əˈmiːɡəʊ/

UK :

/əˈmiːɡəʊ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [amigo] در گوگل
description - توضیح
  • a friend; used especially by or of a Spanish-speaking person


    یک دوست؛ به ویژه توسط یا یک فرد اسپانیایی زبان استفاده می شود

  • used when talking to a man especially by or to a Spanish speaker


    هنگام صحبت با یک مرد، به ویژه توسط یا با یک اسپانیایی زبان استفاده می شود

example - مثال
  • the three amigos


    سه دوست

  • Sports and love of country are old amigos here in Mexico.


    ورزش و عشق به کشور، دوستان قدیمی اینجا در مکزیک هستند.

  • Hello amigo! he said encouragingly.


    سلام، دوست! او با دلگرمی گفت.

synonyms - مترادف

  • دوست

  • mate


    رفیق

  • pal


    صمیمی

  • intimate


    قابل اعتماد

  • confidant


    محرم

  • buddy


    آشنا

  • chum


    همراه و همدم

  • comrade


    شخص همکار و زیردست

  • confidante


    تفنگدار


  • پسر خانه

  • companion


    متحد

  • compadre


    وابسته

  • crony


    برادر

  • sidekick


    آشنایی

  • musketeer


    شریک

  • homeboy


    بزی


  • خرچنگ


  • گروه


  • bruvver

  • acquaintance


    bruv


  • خانواده

  • bezzie


    جوانه

  • cobber


    تغییر نفس

  • cohort


    مرد اصلی

  • bruvver


    دوست صمیمی

  • bruv


  • homie


  • bud


  • alter ego




antonyms - متضاد

  • دشمن

  • foe


    آنتاگونیست

  • antagonist


    حریف


  • رقیب

  • rival


    غریبه


  • بدخواه

  • adversary


    دشمنی

  • detractor


    دشمن اصلی

  • nemesis


    خائن

  • archenemy


    خارجی

  • betrayer


    بدترین دشمن

  • foreigner


    مرشد

  • worst enemy


    رئیس

  • mentor


    مخالفت


  • خصومت آمیز


  • مخالف

  • hostile


    رزمنده

  • opposer


    مهاجم

  • challenger


    حمله کننده

  • combatant


    همبستگی

  • assailant


    مدعی

  • attacker


    رقابت

  • corrival


    طرف مقابل

  • contender


    حزب خصمانه



  • opposing side


  • hostile party


لغت پیشنهادی

bilabial

لغت پیشنهادی

-brained

لغت پیشنهادی

stereotypical