blossomed
blossomed - شکوفا شد
N/A - N/A
UK :
US :
ماضی ساده و ماضی از شکوفه - گل
وقتی درخت یا گیاهی شکوفا می شود، قبل از تولید میوه قابل خوردن، گل تولید می کند.
When people blossom, they become more attractive successful or confident and when good feelings or relationships blossom, they develop and become stronger
وقتی افراد شکوفا می شوند، جذاب تر، موفق تر یا با اعتماد به نفس تر می شوند و زمانی که احساسات یا روابط خوب شکوفا می شوند، رشد می کنند و قوی تر می شوند.
درخت گیلاس شروع به شکوفه دادن کرده است.
او اخیراً واقعاً شکوفا شده است.
او ناگهان در حال شکوفا شدن به یک زن بسیار جذاب است.
Sean and Sarah's friendship blossomed into love.
دوستی شان و سارا به عشق شکوفا شد.
developed
توسعه یافته
elaborated
شرح داده شده است
embellished
آراسته
fleshed out
گوشت گرفته است
دقیق
expanded
منبسط
expounded
توضیح داده شد
amplified
تقویت شده است
augmented
افزوده شده است
bloomed
شکوفا شد
burgeoned
رشد کرد
enhanced
افزایش یافته است
evolved
تکامل یافته است
گسترش
added to
اضافه شده به
built on
ساخته شده بر پایه ی
built up
ساخته شده
disentangled
از هم گسسته شده
explicated
توضیح داد
extended
تمدید شده
magnified
بزرگ شده
unfurled
گشوده شد
aggrandized
متحرک
animated
اغراق آمیز
exaggerated
پر شد
filled out
پر شده
padded
خالی شده
padded out
بیدار شد
awakened
زنده آورد
brought alive
بزرگ شده است
enlarged
condensed
متراکم شده است
summed up
خلاصه کرد
abbreviated
به اختصار
abridged
خلاصه شده
consolidated
تلفیقی
reduced
کاهش
summarizedUS
خلاصه ایالات متحده
boiled down
جوشید
chopped
خرد شده
compacted
فشرده شده
compressed
فشرده شده است
concentrated
متمرکز شده است
contracted
قرارداد
summarisedUK
خلاصه شده انگلستان
synopsized
منقبض
constricted
برش
قطع کردن
کوچک شده
minified
باریک شد
narrowed
کوتاه شده است
shortened
کوچک شد
shrank
کوچک شده است
shrunk
محدود شده است
circumscribed
محدود
confined
کاهش یافته
decreased
متراکم شده
densened
مشخص شده است
outlined