broaching

base info - اطلاعات اولیه

broaching - براچینگ

N/A - N/A

broʊtʃ

UK :

brəʊtʃ

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [broaching] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • At some point we've got to discuss money but I don't know how to broach the subject with him.


    در یک مقطعی باید در مورد پول صحبت کنیم، اما من نمی دانم چگونه این موضوع را با او مطرح کنم.

  • Shall we broach another cask of wine?


    آیا یک ظرف شراب دیگر بریزیم؟

synonyms - مترادف
  • introducing


    معرفی

  • mentioning


    ذکر کردن

  • raising


    بالا بردن

  • bringing up


    بالا آوردن

  • ventilating


    تهویه

  • airing


    پخش می شود

  • approaching


    نزدیک شدن

  • mooting


    به راه انداختن


  • افتتاح

  • placing


    قرار دادن

  • proposing


    خواستگاری کردن

  • submitting


    ارائه

  • suggesting


    پیشنهاد می کند

  • propounding


    مطرح کردن

  • advancing


    پیشبرد

  • embarking on


    گام گذاشتن در

  • entering on


    وارد شدن

  • interjecting


    مداخله کردن

  • interposing


    در میان گذاشتن

  • moving


    در حال حرکت

  • offering


    صحبت کردن در مورد

  • presenting


    لمس کردن

  • talking about


    مطرح کردن موضوع

  • touching on


    صحبت از

  • putting forward


    صحبت کردن از

  • raising subject


    امتحان کردن

  • speaking of


    اشاره به

  • talking of


    باز کردن

  • trying out


  • hinting at



antonyms - متضاد
  • closing


    بسته شدن

  • denying


    انکار کردن

  • dissuading


    منصرف کننده

  • refusing


    امتناع می کند

  • stopping


    متوقف کردن

  • withdrawing


    عقب نشینی

  • closing up


    ذکر نکردن

  • not mentioning


    پس گرفتن

  • taking back


لغت پیشنهادی

petitioned

لغت پیشنهادی

bashful

لغت پیشنهادی

distinction