alerted

base info - اطلاعات اولیه

alerted - هشدار داده شد

N/A - N/A

əˈlɝːt

UK :

əˈlɜːt

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [alerted] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
  • warned


    هشدار داد

  • cautioned


    اطلاع داده شد

  • notified


    توصیه کرد

  • advised


    از قبل هشدار داد

  • forewarned


    مطلع شد

  • apprised


    مطلع

  • informed


    سیگنال داده انگلستان

  • alarmed


    ایالات متحده را نشان داد

  • signalledUK


    گفت

  • signaledUS


    نوک خورده

  • told


    برانگیخته شد

  • tipped


    پرچم گذاری شده است

  • aroused


    بیدار شد

  • flagged


    بیدار شده

  • woke


    سرنخ در

  • waked


    نوک داده شده

  • woken


    در تصویر قرار دهید

  • clued in


    عاقلانه قرار دادن

  • tipped off


    qui vive را بپوش


  • توجه را جلب کرد


  • جلب توجه کرد

  • put on the qui vive


    پرچم به اهتزاز درآورد

  • drew attention to


    نگهبانی بگذار

  • drawn attention to


    علامت بالا داد

  • waved flag


    با توجه به علامت بالا


  • gave the high sign



antonyms - متضاد
  • kept quiet


    ساکت ماند

  • hushed


    ساکت شد

  • quietened


    سکوت کرد

  • kept silent


    خفه شو


  • حرفش را متوقف کرد

  • stayed quiet


    دکمه آن را زد

  • stayed silent


    لوله شد

  • stopped talking


    ببندش

  • buttoned it


    آن را کنسرو کرد

  • piped down


    یک جوراب بزار داخلش


  • دیگر نگفت

  • canned it


    تحت پوشش نگهداری می شود

  • put a sock in it


    کاکل را قطع کن

  • said no more


  • kept under wraps


  • quietened down


  • cut the cackle


  • fell silent


  • fallen silent


لغت پیشنهادی

simulate

لغت پیشنهادی

pithy

لغت پیشنهادی

riddles