biggie

base info - اطلاعات اولیه

biggie - بزرگ

noun - اسم

/ˈbɪɡi/

UK :

/ˈbɪɡi/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [biggie] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • This year is going to be the biggie in his career!


    امسال قرار است بزرگترین در حرفه او باشد!

  • His new movie will be the Hollywood biggie this summer.


    فیلم جدید او در تابستان امسال بازیگر بزرگ هالیوود خواهد بود.

  • Finger food is a biggie with the kids.


    فینگر فود با بچه ها یک موضوع بزرگ است.

  • We got a new client and it’s a biggie.


    ما یک مشتری جدید داریم، و این موضوع بزرگی است.

synonyms - مترادف
  • bigwig


    بزرگ

  • heavyweight


    سنگین وزن

  • honcho


    هونچو


  • سنگین

  • kahuna


    کاهونا

  • kingpin


    شاه سنجاق

  • nob


    ناب

  • kingfish


    شاه ماهی

  • nabob


    ناباب

  • nawab


    نواب

  • big


    نوک ها

  • nibs


    چرخ


  • پاگنده

  • bigfoot


    شخص خیلی مهم

  • VIP


    فرد مشهور


  • ستاره


  • کله گنده


  • بزرگ تایمر

  • big-timer


    چرخ بزرگ


  • ضربه زن سنگین

  • heavy hitter


    تفنگ بزرگ


  • لیگ بزرگ

  • big leaguer


    پنیر بزرگ


  • گربه چاق


  • لیگ برتر

  • major leaguer


    پسر بزرگ


  • نام بزرگ


  • بالا-مک

  • high-muck-a-muck


    پر از کثافت

  • high-muckety-muck


    کثافت

  • muck-a-muck


antonyms - متضاد
  • lightweight


    سبک وزن


  • هيچ كس

  • nonentity


    عدم وجود


  • هیچ چی

  • shrimp


    میگو

  • twerp


    twerp

  • whippersnapper


    شلاق زن

  • zero


    صفر

  • zilch


    زیلچ

  • cypherUK


    cypherUK

  • cipherUS


    cipherUS

  • pygmy


    پیگمی

  • insignificancy


    بی اهمیتی

  • dwarf


    آدم کوتوله

  • insect


    حشره


  • عدد

  • snippersnapper


    تک تیرانداز

  • pigmy


    خوک

  • morsel


    لقمه

  • nullity


    بطلان

  • pipsqueak


    pipsqueak

  • squit


    اسکیت

  • squirt


    سرپیچ کردن

  • snip


    تکه تکه کردن


  • ناشناخته

  • stripling


    راه راه

  • malapert


    مالاپرت

  • mediocrity


    متوسط ​​بودن

  • minx


    میکس

  • brat


    دلهره

  • puppy


    توله سگ

لغت پیشنهادی

pique

لغت پیشنهادی

ozone

لغت پیشنهادی

whitehead