addressed

base info - اطلاعات اولیه

addressed - خطاب

N/A - N/A

əˈdres

UK :

əˈdres

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [addressed] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • He addressed a few introductory remarks to the audience.


    وی چند مقدمه را برای حاضران بیان کرد.

  • He likes to be addressed as Sir or Mr Partridge.


    او دوست دارد که او را آقا یا آقای پارتریج خطاب کنند.

  • The issue of funding has yet to be addressed.


    موضوع تامین مالی هنوز حل نشده است.

  • The parcel was wrongly addressed.


    بسته به اشتباه خطاب شده بود.

  • So why did you open a letter that was addressed to me?


    پس چرا نامه ای را که خطاب به من بود باز کردی؟

synonyms - مترادف
  • took


    گرفت

  • handled


    رسیدگی می شود

  • managed


    اداره می شود

  • negotiated


    مذاکره کرد

  • played


    بازی کرد

  • contended with


    با

  • coped with


    مقابله کرد

  • dealt with


    برخورد کرد

  • fielded


    میدان داده شد

  • grappled with


    ایالات متحده مانور داد

  • maneuveredUS


    دستکاری شده است

  • manipulated


    اره به

  • saw to


    مراقبت کرد

  • took care of


    تحت درمان

  • treated


    با آن کنار آمد

  • came to terms with


    هک شده است

  • hacked


    مانور انگلستان

  • manoeuvredUK


    مرتب شده

  • sorted out


    استقبال

  • took on


    اخذ شده

  • greeted


    سلام کرد

  • received


    مواجه شد

  • saluted


    حمله کرد

  • tackled


    استقبال کرد

  • confronted


    مورد استقبال قرار گرفت

  • attacked


    حضور داشت

  • welcomed


    تمرکز بر

  • hailed


    متمرکز شده است

  • attended to


  • focused on


  • concentrated on


antonyms - متضاد
  • asked


    پرسید

  • posed


    مطرح کرد

  • raised


    قرار داده شده است

  • posited


    ارائه شده است

  • proffered


    قرار دادن

  • put


    ارسال شده

  • submitted


    ارایه شده

  • presented


    پیشنهاد شده


  • پیشنهاد شده است

  • propositioned


    پرس و جو شد


  • مورد سوال قرار گرفت

  • queried


    جدول گذاری شده است

  • questioned


    ادعا کرد

  • tabled


    تن به تن

  • asserted


    درخواست کرد

  • pitched


    پیشنهادی

  • propounded


    مناقصه شد

  • solicited


    پیشرفته

  • suggested


    تمدید شده

  • tendered


    اظهار داشت


  • داوطلب شد

  • extended


    درباره

  • offered


    پرتاب کرد

  • stated


    جواب گرفت

  • volunteered


    به دنبال پاسخ بود

  • asked about


  • threw up


  • got the answer to


  • sought the answer to


لغت پیشنهادی

equalization

لغت پیشنهادی

judgmental

لغت پیشنهادی

weaker