allspice

base info - اطلاعات اولیه

allspice - فلفل دلمه ای

noun - اسم

/ˈɔːlspaɪs/

UK :

/ˈɔːlspaɪs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [allspice] در گوگل
description - توضیح
  • the dried fruit of a tropical American tree crushed and used in cooking


    میوه خشک یک درخت گرمسیری آمریکایی، خرد شده و در آشپزی استفاده می شود

  • a powder made from a small fruit grown in hot countries, used as a spice in cooking


    پودری که از میوه کوچکی که در کشورهای گرم کشت می‌شود به‌عنوان ادویه در آشپزی استفاده می‌شود

  • Stir in mustard, chives, and allspice.


    خردل، پیازچه و فلفل دلمه ای را با هم مخلوط کنید.

  • Add butter nutmeg, cinnamon, and allspice and blend well.


    کره، جوز هندی، دارچین و فلفل دلمه ای را اضافه کنید و خوب مخلوط کنید.

  • Add garlic cumin, coriander, and allspice and saute lightly until spices become aromatic.


    سیر، زیره، گشنیز و فلفل دلمه ای را اضافه کنید و کمی تفت دهید تا ادویه ها معطر شوند.


  • با نمک، فلفل و فلفل دلمه ای طعم دار کنید.

  • They are sometimes mixed with other spices, such as allspice or coriander seeds, for a table condiment.


    گاهی اوقات آنها را با ادویه های دیگر مانند فلفل دلمه ای یا دانه های گشنیز برای چاشنی سفره مخلوط می کنند.

  • Seasonings used in both types include allspice, anise, garlic and peppers of different kinds.


    ادویه های مورد استفاده در هر دو نوع شامل فلفل دلمه ای، بادیان، سیر و فلفل از انواع مختلف است.

  • Butter the bread and sprinkle on a grating of nutmeg or pinches of allspice.


    نان را کره بمالید و روی یک رنده جوز هندی یا فلفل دلمه ای فلفل دلمه ای بپاشید.

  • Juniper berries mix nicely with peppercorns, bay leaves, tarragon, allspice, and fennel.


    توت های عرعر به خوبی با دانه های فلفل، برگ بو، ترخون، فلفل دلمه ای و رازیانه مخلوط می شوند.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • Jamaica pepper


    فلفل جامائیکا

  • Pimento


    پیمنتو

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

clarified

لغت پیشنهادی

bountiful

لغت پیشنهادی

cyprus