altered

base info - اطلاعات اولیه

altered - تغییر یافته است

N/A - N/A

ˈɑːl.tɚd

UK :

ˈɒl.təd

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [altered] در گوگل
description - توضیح
  • changed; different


    تغییر کرد؛ ناهمسان

  • (of an animal) having had part of its sexual organs removed, so that it cannot produce young animals


    (حیوانی) که قسمتی از اندام جنسیش را برداشته باشد، به طوری که نتواند حیوانات جوان تولید کند

example - مثال
  • She said her life was drastically altered.


    او گفت که زندگی او به شدت تغییر کرده است.

  • I've given a slightly altered baking time in this recipe.


    من در این دستور زمان پخت کمی تغییر داده ام.

  • Everything seemed altered when I returned.


    وقتی برگشتم همه چیز عوض شده بود.

  • The permit costs $9 for an altered dog or cat and $50 for an unaltered dog or cat.


    هزینه این مجوز برای سگ یا گربه تغییر یافته 9 دلار و برای سگ یا گربه بدون تغییر 50 دلار است.

  • Tenants may keep pets but they must be altered and fully vaccinated.


    مستاجران ممکن است حیوانات خانگی نگهداری کنند اما باید آنها را تغییر داد و کاملا واکسینه کرد.

synonyms - مترادف
  • changed


    تغییر کرد

  • modified


    اصلاح شده

  • improved


    بهبود یافته

  • new


    جدید


  • ناهمسان

  • transformed


    تبدیل شده است

  • reformed


    اصلاح شده است

  • amended


    اصلاح شد

  • revised


    تجدید نظر شده است

  • converted


    بازسازی شده است

  • rehabilitated


    سازگار

  • adapted


    تنظیم شده

  • corrected


    به روز شد

  • adjusted


    دوباره ساخته شده است

  • updated


    بازسازی شده انگلستان

  • remade


    remodeledUS

  • remodelledUK


    پخته شده

  • remodeledUS


    دوباره انجام شد

  • cooked


    بازسازی شده

  • redone


    متنوع شده است

  • renovated


    دکتر شده

  • diversified


    نصب شده

  • doctored


    درست شد

  • fitted


    واجد شرایط

  • fixed


    دوباره نصب شده

  • qualified


    تغییر شکل داده است

  • refitted


    میخ دار

  • reshaped


    خرده فروشی

  • spiked


  • turned


  • retailored


antonyms - متضاد
  • unchanged


    بدون تغییر

  • unqualified


    فاقد صلاحیت


  • ادامه داد

  • held


    برگزار شد

  • kept


    نگهداری می شود

  • maintained


    نگهداری

  • preserved


    حفظ شده است

  • retained


    حفظ شد

  • sustained


    پایدار


  • ثابت

  • unvarying


    غیر متغیر


  • درست شد

  • fixed


    همیشگی


  • دائمی

  • perpetual


    استوار


  • ابدی


  • بی تنوع

  • eternal


    ایستا

  • unvaried


    ادامه دارد

  • static


    بی تاثیر

  • unaltered


    منجمد

  • continuing


    مصمم

  • unaffected


    اصلاح نشده

  • frozen


    دست نخورده

  • resolute


    محکم

  • unmodified


    غیر قابل نفوذ

  • untouched


    اصلی


  • پایه ای

  • impervious




لغت پیشنهادی

alec

لغت پیشنهادی

teaches

لغت پیشنهادی

adducing