bailed

base info - اطلاعات اولیه

bailed - وثیقه

N/A - N/A

beɪl

UK :

beɪl

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bailed] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The boat's sinking! Start bailing quickly!


    قایق در حال غرق شدن است! وثیقه را سریع شروع کنید!

  • She was yesterday bailed for three weeks on drink-driving offences.


    او دیروز به دلیل جرایم رانندگی در حالت مستی به مدت سه هفته آزاد شد.

  • He was bailed to appear at the Magistrates' Court next month.


    او قرار شد تا ماه آینده در دادگاه عالی حاضر شود.

  • It was so boring I bailed early.


    خیلی کسل کننده بود که زود ضمانت دادم.

synonyms - مترادف
  • went


    رفت

  • gone


    رفته

  • departed


    خارج شد

  • exited


    واژگون شده

  • vamoosed


    ترک کردن


  • استعفا داد

  • quitted


    از بین رفت

  • begone


    جدا شد

  • parted


    بدست آورد

  • got


    gat

  • gat


    بدست آمده

  • gotten


    خراشیده شده

  • scarpered


    نقل مکان کرد

  • moved


    رزرو

  • booked


    کتاب


  • بلند شد

  • took off


    برداشته شده است

  • taken off


    پاک شد

  • cleared off


    رانده شد

  • cleared out


    وزوز کرد

  • shoved off


    خراب شده

  • pushed off


    اشکال زد

  • buzzed off


    دوید همراه

  • bugged off


    اجرا به همراه

  • bugged out


    بیرون رفت

  • ran along


    بیرون کشیده شده


  • walked out


  • pulled out


  • went off


  • gone off


antonyms - متضاد
  • arrived


    رسید

  • came


    آمد


  • بیا

  • comen


    نشان داد

  • showed up


    پیدا شد

  • turned up


لغت پیشنهادی

suppress

لغت پیشنهادی

mentioning

لغت پیشنهادی

Anglo-Canadian