word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ماضی ساده و ماضی ازکینه توز
-
احساس ناراحتی کنید زیرا کسی چیزی دارد که فکر می کنید لیاقتش را ندارد.
-
از خرج کردن پول برای چیزی یا وقت گذاشتن برای انجام کاری احساس نارضایتی کنید.
example - مثال
synonyms - مترادف
-
envied
حسادت کرد
-
resented
رنجیده شد
-
resent
کینه توز
-
grudged
کینه توز
-
coveted
آرزو شده
-
دلت را خورد
-
دلت را خورد
-
minded
متفکر
-
disliked
دوست نداشتن
-
hated
منفور
-
objected to
اعتراض کرد
-
felt aggrieved about
احساس ناراحتی کرد
-
felt aggrieved at
احساس ناراحتی کرد
-
frowned at
اخم کرد
-
felt bitter about
احساس تلخی کرد
antonyms - متضاد
-
gave
داد
-
داده شده