bizarrely
bizarrely - به طرز عجیبی
adverb - قید
UK :
US :
bizarrely dressed
عجیب لباس پوشیده
به طرز عجیبی، اول جلد 2 را منتشر کردند.
مدتی بود که رفتار عجیبی داشت.
مرد جوانی با لباس عجیب به من نزدیک شد.
مردم به طرز عجیبی نگران امنیت نیستند.
عجیب است که بسیاری از مردم با او موافق هستند.
unexpectedly
بر خلاف انتظار
strangely
به طرز عجیبی
unusually
غیرعادی
oddly
کنجکاو
curiously
به طور غیرعادی
weirdly
غیر عادی
uncannily
غیر معمول
abnormally
قابل توجه
atypically
به طور غیر عادی
remarkably
فوق العاده
anomalously
غیر قابل توضیح
extraordinarily
به طرز گیج کننده ای
inexplicably
به طرز اسرار آمیزی
puzzlingly
به طور مرموزی
mystifyingly
گیج کننده
mysteriously
شگفت آور
perplexingly
غیر مشخصه
bafflingly
غیر قابل پیش بینی
startlingly
غیر طبیعی
uncharacteristically
فک فرو ریختن
unpredictably
به طور خاص
unnaturally
به طرز شگفت انگیزی
jaw-droppingly
عجیب و غریب
peculiarly
به طرز شگفت آور
fantastically
به طرز مسخره ای
uncommonly
منحصر به فرد
queerly
astonishingly
ridiculously
uniquely
مثل همیشه
به طور معمول
ordinarily
به طور منظم
معمولا
commonly
بر حسب عادت
customarily
به صورت متعارف
به طور سنتی
routinely
آشنا
habitually
به طور متوسط
به وضوح
conventionally
دنیوی
traditionally
غیر استثنایی
commonplacely
غیر قابل توجه
familiarly
به صورت کلیشه ای
averagely
به صورت عروضی
plainly
به طور استاندارد
mundanely
به سادگی
unexceptionally
بطور کلی
unremarkably
مکررا
stereotypically
اغلب
prosaically
به طور عمده
standardly
تاریخی
به طور طبیعی
به طور کلی
تقریبا همیشه
historically