bugle

base info - اطلاعات اولیه

bugle - بوق زدن

noun - اسم

/ˈbjuːɡl/

UK :

/ˈbjuːɡl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bugle] در گوگل
description - توضیح
  • a musical instrument like a trumpet, that is used in the army to call soldiers


    آلات موسیقی مانند شیپور که در ارتش برای فراخوانی سربازان استفاده می شود


  • یک ساز موسیقی مانند یک شیپور ساده که به ویژه در ارتش استفاده می شود

  • a small brass musical instrument used esp. in the military played by blowing into it


    یک ساز کوچک برنجی، مخصوصاً مورد استفاده در ارتش، با دمیدن در آن بازی کرد

  • Behind him distantly, a bugle was sounding, followed by the clank and shuffle of armoured men running.


    پشت سرش، از دور، صدای بوق به صدا در می‌آمد و به دنبال آن صدای چنگال و حرکت مردان زره‌دار در حال دویدن بود.

  • We consider it a great honour for all members of the band and bugles.


    ما آن را یک افتخار بزرگ برای همه اعضای گروه و باگل ها می دانیم.

  • He made a pensive sound like a distant bugle.


    او صدای متفکرانه ای مانند یک بوق از راه دور در می آورد.

  • At 10am the lieutenant sounds his bugle to call the archers together.


    در ساعت 10 صبح، ستوان با صدای بوق خود را به صدا می اندازد تا کمانداران را با هم بخواند.

  • They had long muscular upper lips which they could shape like the bells of bugles.


    لبهای بالایی عضلانی و بلندی داشتند که می توانستند مانند زنگوله ها شکل دهند.

  • To whom is the bugle being blown?


    بوق به چه کسی منفجر می شود؟

  • The bugle sounded the charge; the horsemen's pace increased but remained all the while under control.


    باگل صدای شارژ را شنید. سرعت اسب سواران افزایش یافت، اما در تمام مدت تحت کنترل بود.

  • The band of musician soldiers wrapped their bugles and drums in their canvas coverings.


    گروهی از سربازان نوازنده بوق ها و طبل های خود را در پوشش بوم خود پیچیده بودند.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • clarion


    زل زدن

  • cornet


    کرنت

  • trumpet


    شیپور

  • misery pipe


    لوله بدبختی

  • horn


    shophar

  • shophar


    شوفار

  • shofar


    ساز بوق

  • horn instrument


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

hotline

لغت پیشنهادی

dragged

لغت پیشنهادی

balmy