bulbous
bulbous - پیازدار
adjective - صفت
UK :
US :
چاق، گرد و غیر جذاب
اگر قسمتی از بدن پیازی باشد چاق و گرد است
ماهیچههای پیازی ضخیم ساق پا روی پاشنههای رکابی فرو رفته بودند.
شانتال کلاه تصادفی پیازی خود را زیر یک بازو حمل کرد.
او با درخواست از میلر یک ریشه کوچک از Ixia یا گیاه پیازدار دیگری از کیپ به پایان رسید.
گیاهان پیازدار را در جایی که بیش از حد شلوغ می شوند بلند کنید و پیوند بزنید.
او سعی کرد از دسته پیازی گوشت و سپس رول برشته شده را نوک بزند.
دستم دچار پارگی، تغییر شکل و چرک شده بود.
bloated
نفخ کرده
bulging
برآمده
swelling
تورم
swollen
متورم
distended
منبسط شده
ovoid
تخم مرغی
protuberant
برآمدگی
convex
محدب
pear-shaped
گلابی شکل
tumid
ولگرد
bulb-shaped
لامپ شکل
balloon-shaped
بادکنکی شکل
برجسته
projecting
فرافکنی
protruding
بیرون زده
sticking out
بیرون زدگی
jutting
مغرور
بیرون آمدن
protrusive
زائد
jutting out
سوسک زدن
excrescent
آویزان
beetling
بزرگ شده است
overhanging
برجسته شدن
enlarged
مزاحم
باد کرده
obtrusive
طوفان
inflated
غبغب
tumescent
منبسط
gibbous
غرق شده
expanded
engorged
