decontrol

base info - اطلاعات اولیه

decontrol - کنترل زدایی

noun - اسم

/ˌdiːkənˈtrəʊl/

UK :

/ˌdiːkənˈtrəʊl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [decontrol] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Prices have been decontrolled and markets are flourishing.


    قیمت ها کنترل نشده و بازارها در حال رونق هستند.

  • The exchange market and capital transfers have been decontrolled, and there are no restrictions on foreign investment.


    بازار ارز و نقل و انتقالات سرمایه کنترل شده و محدودیتی برای سرمایه گذاری خارجی وجود ندارد.

  • This move was inspired partly by an impending decontrol of tea imports.


    این اقدام تا حدی از کنترل قریب الوقوع واردات چای الهام گرفته شده است.

synonyms - مترادف
  • deregulate


    مقررات زدایی

  • derestrict


    محدود کردن


  • رایگان

  • liberaliseUK


    liberiseUK

  • liberalizeUS


    آزادسازی ایالات متحده

  • loosen


    شل کردن


  • آروم باش

  • loosen restrictions on


    کاهش محدودیت ها در

  • denationaliseUK


    ملی کردن انگلستان


  • رهایی

  • denationalizeUS


    غیر ملی کردن ایالات متحده


  • ترک کن

  • not tamper


    دستکاری نکن

  • not meddle


    دخالت نکن

  • not interfere


    تنها گذاشتن


antonyms - متضاد

  • کنترل

لغت پیشنهادی

forge

لغت پیشنهادی

standouts

لغت پیشنهادی

aspirin