byre

base info - اطلاعات اولیه

byre - بایره

noun - اسم

/ˈbaɪər/

UK :

/ˈbaɪə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [byre] در گوگل
description - توضیح
  • a farm building in which cattle are kept


    ساختمان مزرعه ای که در آن گاو نگهداری می شود

  • a building in which cows are kept


    ساختمانی که در آن گاو نگهداری می شود

  • They will search every farm byre, barn, store cowshed and pigsty until they reach the ten-mile ring.


    آنها هر مزرعه، باغ، انبار، انبار، گاوخانه و خوک‌خانه را تا رسیدن به حلقه ده مایلی جستجو خواهند کرد.

  • The inn was a small cluster of a place stables, byres, outhouses.


    مسافرخانه، خوشه کوچکی از یک مکان، اصطبل، بارس، بیرون خانه بود.

  • Stars winked from the metal as she faced him across the byre.


    ستاره ها از روی فلز چشمکی زدند که او با او روبرو شد.

  • Then she shut us in the byre - and we stayed there a long time!


    سپس او ما را در حیاط بست - و ما مدت زیادی آنجا ماندیم!

  • I took them into the byre so that they could shelter from the rain.


    آنها را به داخل محوطه بردم تا بتوانند از باران در امان بمانند.

  • The other end had a hook which he fitted into a ring on the byre wall.


    سر دیگر قلابی داشت که آن را در حلقه ای روی دیوار بایر نصب کرد.

  • The conversation had died and the silence was almost oppressive as we opened the byre door.


    مکالمه مرده بود و سکوت تقریباً ظالمانه بود که در را باز کردیم.


  • حالا می‌توانست مستقیماً به کناره برود.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • outbuilding


    ساخت و ساز

  • shed


    دهنه

  • outhouse


    بیرون خانه


  • پایدار

  • cowshed


    گاوداری

  • barn


    انبار غله

  • cow barn


    انبار گاو

  • milking parlor


    شیردوشی

  • stockyard


    انباری

  • corral


    گلدان

  • pen


    خودکار

  • grange


    گرنج

  • grainstore


    غلات

  • coop


    قفس


  • پناه

  • mews


    میوس

  • stall


    غرفه


  • فروشگاه


  • پوند

  • sty


    گل ریز

  • linhay


    لینهای

  • garner


    گردآوری

  • storehouse


    انبار

  • Dutch barn


    انبار هلندی


  • پناهگاه حیوانات


  • ساختمان مزرعه

  • hutch


    کلبه

  • hencoop


    هنکوپ

  • chicken coop


    قفس مرغ

  • stabling


    اصطبل کردن

  • henhouse


    مرغدانی

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

sink

لغت پیشنهادی

impose

لغت پیشنهادی

reliving