altering
altering - تغییر دادن
N/A - N/A
UK :
US :
فاعل از تغییر دهید
تغییر دادن چیزی، معمولاً اندکی، یا ایجاد تغییر در خصوصیات چیزی
سایز لباس ها را طوری تغییر دهید که مناسب تر شوند
کلمه مودبانه برای اخته کردن یا عقیم کردن
ما مجبور شدیم برخی از برنامه هایمان را تغییر دهیم.
Although the cost of making phone calls is going up the charge for connecting to the internet will not alter.
اگرچه هزینه برقراری تماس تلفنی در حال افزایش است، هزینه اتصال به اینترنت تغییر نخواهد کرد.
رها کردن ماشین ما به طور اساسی سبک زندگی ما را تغییر داده است.
کت را به مغازه برگرداندم تا آن را عوض کنم.
تغییر می کند
varying
متفاوت است
fluctuating
در حال نوسان
mutable
قابل تغییر
shifting
انتقال
moving
در حال حرکت
erratic
دمدمی مزاج
dynamic
پویا
unstable
ناپایدار
irregular
بی رویه
volatile
فرار
متغیر
temperamental
خلق و خوی
uneven
ناهموار. ناجور
inconsistent
ناسازگار
alternating
متناوب
turbulent
آشفته
fluid
مایع
whimsical
غریب
fickle
بی ثبات
deviating
منحرف کننده
oscillating
ناپایا
unsteady
متزلزل
vacillating
نا معلوم
mercurial
غیر یکنواخت
uncertain
غیر قابل پیش بینی
wavering
بی قرار
nonuniform
اسپاسم
unpredictable
unsettled
spasmodic
changeless
تغییر ناپذیر
ثابت
unchanging
بدون تغییر
unvarying
غیر متغیر
fixed
درست شد
invariable
تغییرناپذیر
پایدار
immutable
دائمی
ماندگار
همیشگی
abiding
بادوام
perpetual
غیر قابل تغییر
lasting
ابدی
unalterable
لباس فرم
eternal
استوار
بی انحراف
enduring
منظم
unchangeable
مداوم
چند ساله
everlasting
بی پایان
undeviating
ثابت قدم
ادامه دارد
persistent
غیر منقول
perennial
مستقر شده
unending
steadfast
continuing
endless
immovable
unchanged
settled