ageing
ageing - سالخورده
noun - اسم
UK :
US :
در حال توسعه
در حال رشد
maturing
بالغ شدن
advancing
پیشبرد
blossoming
شکوفا شدن
getting along
کنار آمدن
getting on
سوار شدن
بزرگ شدن
evolving
در حال تکامل
agingUS
سالخوردگی ایالات متحده
پیشرفت در سن
budding
جوانه زدن
emergent
اورژانسی
emerging
در حال ظهور
fledgling
نوپا
burgeoning
نوظهور
nascent
در حال گسترش
expanding
در حال آینده
flourishing
در حال ساخت
sprouting
ابتدایی
up-and-coming
شروع
امیدوار کننده
incipient
رو به افزایش
جنینی
promising
سپیده دم
rising
مبتکر
embryonic
نوزاد
dawning
زاییده
inceptive
aborning
جوان
youthful
نوجوان
کودکانه
juvenile
نابالغ
childish
به روز
immature
بهاری
up-to-date
مقدار کمی
vernal
پسرانه
جدید
تازه
youngish
جزئی
pubescent
خام
childlike
تازه چهره
boyish
جوانان
زیر سن
با ظاهری جوان
جوان تر
بی اهمیت
fresh-faced
پشت
پست تر
underaged
در حال توسعه
young-looking
جوانه زدن
younger
در حال رشد
unimportant
شکوفا شدن
شکوفه دادن
inferior
budding
blossoming
blooming
