bauble
bauble - بابل
noun - اسم
UK :
US :
یک جواهر ارزان قیمت
دکوراسیونی با رنگ روشن که شبیه توپ است و برای تزئین درخت کریسمس استفاده می شود
یک تکه جواهرات روشن اما ارزان
یک تزئین کریسمس توپی شکل برای آویزان کردن روی درخت
آنها به دنیا آمدهاند تا ماشینهای خودکاری باشند که توسط اسباب بازیها و حیلهها مصرف میشوند.
The jury box is set off by a walnut rail and descending baubles, round spheres of beautifully grained wood.
جعبه هیئت منصفه با یک ریل گردویی و بابلهای نزولی، کرههای گرد از چوب دانهبندی زیبا به راه میافتد.
برخی، مانند تبدیل شدن به کلانتر عالی سامرست، بابل های بی دردسر بودند.
یک کیسه پشم قرمز از یک سبد کار تولید میشد و بابلهای حلقهدار روی درخت میدرخشیدند.
چه کسی میدانست که چه زمانی ممکن است در انبوهی از چوب دستیها و النگوها سقوط کند؟
This sumptuous bauble, appropriately named the Tor Abbey Jewel, was doubtless made for a wealthy patron.
این گلدسته مجلل که به درستی جواهر ابی Tor نامیده می شود، بدون شک برای یک حامی ثروتمند ساخته شده است.
جواهرات، الماسها، جواهراتی که خیلی به آنها علاقه دارید؟
trinket
ریزه کاری
gewgaw
gewgaw
gimcrack
گیم کرک
kickshaw
کیکشا
bibelot
bibelot
novelty
تازگی
curio
کنجکاوی
gaud
گاود
tchotchke
چوچکه
curiosity
خوش دستی
knickknack
زینت
ornament
زینتی
ornamental
چیز جزیی
trifle
اسباب بازی
دوداد
doodad
چی نیست
whatnot
دوده
doodah
گگو
geegaw
باگاتل
bagatelle
لقب
nicknack
پوشه
folderol
بازیچه
plaything
تتسکه
tsatske
در زیر
furbelow
دووبری
doobry
حقه
gimmick
تزیین
decoration
بیژو
bijou
فرفری
frippery
ناقص
knick-knack
normality
عادی بودن