blather
blather - ناله
noun - اسم
UK :
US :
صحبت کردن برای مدت طولانی در مورد چیزهای بی اهمیت
صحبت کردن برای مدت طولانی به روشی احمقانه یا آزاردهنده
صحبت های احمقانه یا آزاردهنده که برای مدت طولانی ادامه دارد
He was thankful for the darkness of the cinema enveloping them so that he would no longer need to blather.
او از تاریکی سینما که آنها را در برگرفته بود سپاسگزار بود تا دیگر نیازی به ناله کردن نداشته باشد.
برای چی فحش میدی دکتر؟
به نظر می رسد که مدام فحش می دادم.
تو سر چی فحش میدی؟
Stop blathering, woman!
دست از ناسزا گفتن زن!
زندگی شلوغ تر و پرمشغله تر می شود، و مواقعی وجود دارد که به ناله های بیهوده نیاز داریم.
ناله بی پایان شما بسیار قابل پیش بینی است.
nonsense
مزخرف
chatter
پچ پچ کردن
drivel
راندن
twaddle
غوغا کردن
bilge
آب ریز
claptrap
کف گیر
guff
گاف
malarkey
مالارکی
gabble
غرغر کردن
gibberish
بیهودگی
jabber
جبر
hogwash
گراز شویی
babble
بالدرداش
balderdash
بلدر
blether
پفک
piffle
حرف زدن
prattle
پوسیدگی
rot
زباله
rubbish
بالنی
baloney
بوش
bosh
گاو نر
bull
تختخواب
bunk
خروس خشخاش
poppycock
تمرین کردن
prating
سر و صدا کردن
rambling
صحبت
توییتر
twitter
هوی
hooey
چنار
tripe
هیاهو
yabbering
احساس، مفهوم
حقیقت
possessions
اموال
واقعیت
خرد
جدیت
seriousness
ویژگی
قضاوت انگلستان
judgementUK
قضاوت ایالات متحده
judgmentUS
سکوت
حساسیت
sensibility
دارایی های
assets
متفکر بودن
thoughtfulness
هوش
شواهد و مدارک
اثبات
ساکت
استماع
listening
حقایق
facts
واقعی بودن
veridicality
ساختمان
verity
توسعه
رشد
دلیل
درك كردن
وضوح
قابل فهم بودن
clarity
حس مشترک
intelligibility
