botanist
botanist - گیاه شناس
noun - اسم
UK :
US :
کسی که کارش انجام مطالعات علمی گیاهان وحشی است
دانشمندی که گیاهان را مطالعه می کند
Those who knew of his predilections often wondered why he had not become a botanist, an entomologist, a biologist.
کسانی که از تمایلات او میدانستند اغلب از خود میپرسیدند که چرا او گیاهشناس، حشرهشناس، زیستشناس نشده است.
آقای تیلور علاوه بر اینکه یک گیاه شناس سرسخت است، یک مورخ نیز هست.
Among scientists, botanists especially had grasped the potential of the new art of photography for recording complex scientific specimens.
در میان دانشمندان، گیاه شناسان به ویژه پتانسیل هنر جدید عکاسی را برای ثبت نمونه های علمی پیچیده درک کرده بودند.
جانیس باورز، گیاه شناس و نویسنده، به من می گوید که ممکن است به کپک آلرژی داشته باشم.
In the search for a new cultivar, the botanists accidentally produced a supersensitive variety they called Bel-W3.
در جستوجوی یک رقم جدید، گیاهشناسان بهطور تصادفی گونهای فوقحساس را تولید کردند که آن را Bel-W3 نامیدند.
درست بالای راهرو، کنار دریا است، با گیاه شناس، دیوید بلامی، در جریان کامل.