brio
brio - بریو
noun - اسم
UK :
US :
انرژی و اعتماد به نفس
و آنها باید با اعتماد به نفس و با دقت انجام شوند.
در مراسم عروسی فیل به طرز شگفت انگیزی به سمت بطری رفت و چکمه را با مقداری بریو در آن گذاشت.
با این وجود، فیلمسازان اولیه بریتانیایی کار تولید فیلم را با ذوق و استعدادی نه چندان دور آغاز کردند.
Nevertheless Britain's early filmmakers set about the business of film production with some brio and not a little flair.
میس بریز پس از گفتن داستان خود با چند نفر، گریه کرد و توسط خانم میتلند مادرانه دلداری داد.
Having told her story with some brio, Miss Breeze burst into tears and was comforted by the motherly Miss Maitland.
اما در مجموع او آن را با دقت و حساسیت انجام می دهد.
گروه های بزرگ تقریبا همیشه این ویژگی جوانی را دارند.
انرژی
vigourUK
vigourUK
dash
خط تیره
gusto
ذوق و شوق
pep
پپ
punch
مشت زدن
روح
verve
عجب
vigorUS
vigorUS
vim
vim
vitality
سرزندگی
zip
زیپ
elan
الن
exuberance
شور و نشاط
زندگی
liveliness
درخشندگی
sprightliness
نشاط
vivacity
شوق و شور
zest
انیمیشن
animation
راندن
پویایی
dynamism
اشتیاق
eagerness
جوشش
ebullience
درخشش
enthusiasm
روحیه
sparkle
شادابی
spiritedness
زینگ
vivaciousness
برو
zing
اومف
oomph
lethargy
بی حالی
listlessness
سستی
sluggishness
تلاطم
torpidity
بی تفاوتی
apathy
کسلی
dullness
انرژی
enervation
بیکاری، تنبلی
idleness
عدم فعالیت
inactivity
تنبلی
laziness
اینرسی
inertia
کسالت
languor
اخم
torpor
خواب آلودگی
sloth
بی حوصلگی
indolence
کندی
drowsiness
خستگی
stupor
بی عملی
slowness
فرسودگی
fatigue
هیبتود
lassitude
بی اثری
tiredness
بی توجهی
inaction
exhaustion
hebetude
languidness
weariness
inertness
indifference
somnolence
sleepiness
disregard