bronchial
bronchial - برونش
adjective - صفت
UK :
US :
affecting the bronchial tubes
بر لوله های برونش تاثیر می گذارد
از لوله هایی که هوا را از نای (= لوله در گلو) به ریه ها می برند
می دانید که تمایل به برونش دارید.
استنشاقهای با دوز اندازهگیری شده نقش ثابتی در مدیریت آسم برونش دارند.
گاهی اوقات در بیمارانی که برای کنترل آسم برونش از تئوفیلین استفاده می کنند، تشنج رخ می دهد.
کودکان 10 و 12 ساله مدام از سرماخوردگی، سرفه های برونش و درد استخوان شکایت دارند.
اگر در زمستان در لندن بمانم کمی دچار برونش می شوم.
او در حال حاضر در چنگال عفونت برونش بود که ادامه کار را برایش سخت کرده بود.
However in paroxysmal coughing, large amounts of bronchial mucus are often expelled, containing large numbers of larvae.
با این حال، در سرفه های حمله ای، مقادیر زیادی مخاط برونش اغلب دفع می شود که حاوی تعداد زیادی لارو است.
In his later years, he was also to suffer from persistent bronchial trouble and emphysema exacerbated by his smoking.
در سالهای آخر زندگی، او همچنین از ناراحتی مداوم برونش و آمفیزم که با سیگار کشیدن او تشدید میشد، رنج میبرد.
