brushwood

base info - اطلاعات اولیه

brushwood - چوب قلم مو

noun - اسم

/ˈbrʌʃwʊd/

UK :

/ˈbrʌʃwʊd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [brushwood] در گوگل
description - توضیح
  • small dead branches broken from trees or bushes


    شاخه های کوچک مرده شکسته شده از درختان یا بوته ها

  • small branches that have broken off from trees and bushes


    شاخه های کوچکی که از درختان و بوته ها جدا شده اند

  • She had gained the opposite bank and was poking about in a great drifting mass of torn grass and brushwood.


    او کرانه مقابل را به دست آورده بود و در توده‌ای بزرگ از علف‌های پاره‌شده و چوب‌های برس در حال چرخش بود.

  • The demonic figures wearing ugly masks and straw and brushwood clothes are intended to scare away evil spirits.


    شخصیت‌های شیطانی که نقاب‌های زشت و لباس‌های کاهی و چوبی دارند، برای ترساندن ارواح شیطانی طراحی شده‌اند.

  • Tonight two of the piles, including the highest bridge would be offered nothing but brushwood.


    امشب، به دو شمع، از جمله مرتفع‌ترین پل، چیزی جز چوب برس داده نمی‌شود.

  • Indeed contour ploughing, contour brushwood planting, and ditch-and-bund constructions could be said to be types of terrace.


    در واقع می توان گفت که شخم کانتور، کاشت چوب برس کانتور و ساخت و سازهای خندق و باند از انواع تراس هستند.

  • Thereafter he was allowed only six boatloads of brushwood a year to be taken out under view of the bailiff.


    پس از آن به او اجازه داده شد تنها شش قایق چوب در سال زیر نظر مأمور اجرا خارج شود.

  • The word was before them the fire ran through the brushwood.


    کلمه قبل از آنها بود، آتش از میان چوب برس جاری شد.

  • They pile up brushwood to dim her in lolloping flames.


    آنها چوب های برس را انباشته می کنند تا او را در شعله های آتش خاموش کنند.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • thicket


    درختزار انبوه

  • coppice


    پرچین

  • copse


    بدن

  • brake


    ترمز

  • covert


    پنهانی

  • boscage


    بوسکیج

  • chaparral


    چاپارال

  • boskage


    بوسکاژ

  • undergrowth


    زیر نباتی

  • bosk


    بوسک

  • bosque


    بوسکه

  • bosquet


    بوسکت

  • firewood


    هیزم

  • twigs


    شاخه ها

  • branches


    افروختن

  • kindling


    قلم مو


  • چوب


  • زیر چوب

  • underwood


    زیر برس

  • underbrush


    بوته زار

  • shrubbery


    اسکراب

  • scrub


    بیشه

  • grove


    بوته

  • bushes


    براق کردن

  • bracken


    جنگل

  • bush


    زندگی گیاهی

  • woodland


    زیر بوته

  • vegetation


    میله ها

  • underbush


    اسپینی

  • sticks


  • spinney


antonyms - متضاد
  • clearing


    پاکسازی

لغت پیشنهادی

accounted

لغت پیشنهادی

diagonally

لغت پیشنهادی

binturong