brushwood
brushwood - چوب قلم مو
noun - اسم
UK :
US :
شاخه های کوچک مرده شکسته شده از درختان یا بوته ها
شاخه های کوچکی که از درختان و بوته ها جدا شده اند
She had gained the opposite bank and was poking about in a great drifting mass of torn grass and brushwood.
او کرانه مقابل را به دست آورده بود و در تودهای بزرگ از علفهای پارهشده و چوبهای برس در حال چرخش بود.
The demonic figures wearing ugly masks and straw and brushwood clothes are intended to scare away evil spirits.
شخصیتهای شیطانی که نقابهای زشت و لباسهای کاهی و چوبی دارند، برای ترساندن ارواح شیطانی طراحی شدهاند.
امشب، به دو شمع، از جمله مرتفعترین پل، چیزی جز چوب برس داده نمیشود.
Indeed contour ploughing, contour brushwood planting, and ditch-and-bund constructions could be said to be types of terrace.
در واقع می توان گفت که شخم کانتور، کاشت چوب برس کانتور و ساخت و سازهای خندق و باند از انواع تراس هستند.
Thereafter he was allowed only six boatloads of brushwood a year to be taken out under view of the bailiff.
پس از آن به او اجازه داده شد تنها شش قایق چوب در سال زیر نظر مأمور اجرا خارج شود.
کلمه قبل از آنها بود، آتش از میان چوب برس جاری شد.
آنها چوب های برس را انباشته می کنند تا او را در شعله های آتش خاموش کنند.
thicket
درختزار انبوه
coppice
پرچین
copse
بدن
brake
ترمز
covert
پنهانی
boscage
بوسکیج
chaparral
چاپارال
boskage
بوسکاژ
undergrowth
زیر نباتی
bosk
بوسک
bosque
بوسکه
bosquet
بوسکت
firewood
هیزم
twigs
شاخه ها
branches
افروختن
kindling
قلم مو
چوب
زیر چوب
underwood
زیر برس
underbrush
بوته زار
shrubbery
اسکراب
scrub
بیشه
grove
بوته
bushes
براق کردن
bracken
جنگل
bush
زندگی گیاهی
woodland
زیر بوته
vegetation
میله ها
underbush
اسپینی
sticks
spinney
clearing
پاکسازی