brushwork

base info - اطلاعات اولیه

brushwork - قلم مو

noun - اسم

/ˈbrʌʃwɜːrk/

UK :

/ˈbrʌʃwɜːk/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [brushwork] در گوگل
description - توضیح

  • روشی که در آن یک هنرمند با استفاده از قلم مو روی یک تصویر نقاشی می کند


  • سبک خاصی که یک هنرمند در رنگ آمیزی روی نقاشی با قلم مو دارد

  • In this way other micro aspects such as cross-hatching and brushwork also come to form a coherent body of pattern.


    به این ترتیب، سایر جنبه‌های خرد مانند هچ کردن متقاطع و برس‌کاری نیز بدنه منسجمی از الگو را تشکیل می‌دهند.

  • Some herbicides designed to clear brushwork also work.


    برخی از علف‌کش‌هایی که برای پاک کردن برس‌ها طراحی شده‌اند نیز کار می‌کنند.

  • His expressionistic brushwork, scrapings in the paint and blurry edges endow the familiar bright land with an unfamiliar melancholy.


    قلم‌موهای اکسپرسیونیستی او، خراش‌های رنگ و لبه‌های تار، غم‌انگیزی ناآشنا را به سرزمین روشن آشنا می‌بخشد.

  • Would they stop a great painter painting just because his eyes were going and his brushwork wasn't as good?


    آیا آنها جلوی نقاشی یک نقاش بزرگ را می گیرند فقط به این دلیل که چشمانش می رفتند و قلم موی او به خوبی خوب نبود؟

  • By the time I had done the obligatory 20-minute brushwork on Vaquero, my arms ached.


    زمانی که 20 دقیقه اجباری مسواک زدن روی Vaquero را انجام دادم، بازوهایم درد می کرد.

  • Only the brushwork, a kind of ironical plea for art does that.


    فقط قلم مو، نوعی درخواست کنایه آمیز برای هنر، این کار را می کند.

  • The brushwork had a tormented quality: it was like the work of a Van Gogh who had everything but the talent.


    قلم موها کیفیتی عذاب آور داشت: مانند کار ون گوگ بود که همه چیز داشت جز استعداد.

  • Painting on unstretched paper causes uneven buckling when water is applied, resulting in distorted images or uncontrollable brushwork and washes.


    نقاشی روی کاغذ بدون کشش باعث کمانش ناهموار در هنگام استفاده از آب می شود و در نتیجه تصاویر مخدوش یا قلم مو و شستشو غیرقابل کنترل می شود.

example - مثال
  • the bold brushwork of her abstract paintings


    قلم موی جسورانه نقاشی های انتزاعی او

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

undergone

لغت پیشنهادی

screenplay

لغت پیشنهادی

couriers