indicators

base info - اطلاعات اولیه

indicators - شاخص ها

N/A - N/A

ˈɪn.də.keɪ.t̬ɚ

UK :

ˈɪn.dɪ.keɪ.tər

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [indicators] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Commodity prices can be a useful indicator of inflation he claimed.


    او مدعی شد که قیمت کالاها می تواند یک شاخص مفید برای تورم باشد.

  • an economic indicator


    یک شاخص اقتصادی

  • The car has an overhead console with a compass and outside temperature indicator.


    این خودرو دارای یک کنسول بالای سر با قطب نما و نشانگر دمای بیرون است.

  • Housing permits are an indicator of the state’s economic health.


    مجوزهای مسکن نشانگر سلامت اقتصادی دولت است.

  • The car’s speedometer and temperature indicator were broken.


    سرعت سنج و نشانگر دمای خودرو خراب بود.

  • Rising orders are an indicator of the health of the manufacturing sector.


    افزایش سفارشات نشانگر سلامت بخش تولید است.

  • The banking sector is a key indicator of the state of the economy.


    بخش بانکی شاخصی کلیدی برای وضعیت اقتصاد است.

  • a good/useful/reliable indicator


    یک شاخص خوب / مفید / قابل اعتماد

synonyms - مترادف
  • signs


    نشانه ها

  • marks


    سیگنال ها

  • signals


    راهنماها

  • guides


    معیارهای

  • measures


    سرنخ

  • clues


    استانداردها

  • standards


    اشاره گرها

  • pointers


    نکات

  • hints


    فشارسنج ها

  • barometers


    معیارها

  • benchmarks


    شاخص

  • yardsticks


    دستورالعمل ها


  • سنگ محک

  • guidelines


    سنج UK

  • touchstones


    شاخص ها

  • gaugesUK


    تست ها

  • indexes


    gagesUS

  • tests


    هشدارها

  • gagesUS


    فال

  • warnings


    نشانگرها

  • omens


    چراغ های دریایی

  • markers


    نمایش می دهد

  • beacons


    نمادها

  • displays


    متر UK

  • symbols


    مترUS

  • metresUK


    ناقوس

  • metersUS


    نقاط مرجع

  • bellwethers


    تست های تورنسل

  • points of reference


    مدل ها

  • litmus tests


  • models


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

bawdily

لغت پیشنهادی

maria

لغت پیشنهادی

millions