indicators
indicators - شاخص ها
N/A - N/A
UK :
US :
چیزی که نشان می دهد شرایط چگونه است
one of the lights at the front and back of a road vehicle that flash to show which way the vehicle is turning
یکی از چراغ های جلو و عقب یک وسیله نقلیه جاده ای که چشمک می زند تا نشان دهد وسیله نقلیه به کدام سمت می چرخد
دستگاهی که مقدار یا تغییر سطح، سرعت و غیره را نشان می دهد.
علامت یا علامتی که نشان می دهد چیزی وجود دارد یا درست است، یا چیزی را روشن می کند
چیزی که نشان می دهد وضعیت چگونه است یا چگونه در حال تغییر است
او مدعی شد که قیمت کالاها می تواند یک شاخص مفید برای تورم باشد.
an economic indicator
یک شاخص اقتصادی
این خودرو دارای یک کنسول بالای سر با قطب نما و نشانگر دمای بیرون است.
مجوزهای مسکن نشانگر سلامت اقتصادی دولت است.
The car’s speedometer and temperature indicator were broken.
سرعت سنج و نشانگر دمای خودرو خراب بود.
افزایش سفارشات نشانگر سلامت بخش تولید است.
بخش بانکی شاخصی کلیدی برای وضعیت اقتصاد است.
a good/useful/reliable indicator
یک شاخص خوب / مفید / قابل اعتماد
signs
نشانه ها
marks
سیگنال ها
signals
راهنماها
guides
معیارهای
measures
سرنخ
clues
استانداردها
standards
اشاره گرها
pointers
نکات
hints
فشارسنج ها
barometers
معیارها
benchmarks
شاخص
yardsticks
دستورالعمل ها
سنگ محک
guidelines
سنج UK
touchstones
شاخص ها
gaugesUK
تست ها
indexes
gagesUS
tests
هشدارها
gagesUS
فال
warnings
نشانگرها
omens
چراغ های دریایی
markers
نمایش می دهد
beacons
نمادها
displays
متر UK
symbols
مترUS
metresUK
ناقوس
metersUS
نقاط مرجع
bellwethers
تست های تورنسل
مدل ها
litmus tests
models
