the boondocks

base info - اطلاعات اولیه

the boondocks - باندوک

N/A - N/A

ˈbuːn.dɑːks

UK :

ˈbuːn.dɒks

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [the boondocks] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She lives way out in the boondocks in some tiny town.


    او در یک شهر کوچک در حیاط خانه زندگی می کند.

  • He edits a little paper in the boondocks.


    او کاغذ کوچکی را در باندوکس ویرایش می کند.

synonyms - مترادف
  • backwoods


    چوب های پشتی

  • countryside


    حومه شهر

  • bush


    بوته

  • boonies


    پونی ها

  • hinterland


    سرزمین داخلی

  • sticks


    میله ها

  • backcountry


    عقب ماندگی


  • کشور

  • backveld


    عقب افتاده

  • backwater


    پشت آب


  • هیچ جایی

  • platteland


    پلاتلند

  • provinces


    استان ها

  • wilds


    وحشی ها


  • کشور عقب


  • پشت فراتر


  • وسط ناکجا آباد

  • rural districts


    مناطق روستایی

  • the sticks


    چوب ها

  • beyond the black stump


    فراتر از کنده سیاه

  • outback


    دورافتاده

  • booay


    بووی

  • backblocks


    بلوک های پشتی

  • tall timbers


    الوارهای بلند

  • Woop Woop


    ووپ ووپ

  • wilderness


    بیابان

  • backlands


    سرزمین های پشتی

  • outlands


    خارج از کشور

  • a backwater


    یک آب پشت سر هم

  • up-country


    بالا کشور

  • frontier


    مرز

antonyms - متضاد

  • شهر

  • metropolis


    کلان شهر


  • شهرداری

  • municipality


    شهرنشینی

  • conurbation


    سرمایه، پایتخت


  • مرکز ایالات متحده

  • centerUS


    کیهان شهر

  • megalopolis


    بخش

  • cosmopolis


    مرکز انگلستان

  • borough


    زمین کشاورزی

  • centreUK


    منطقه شهری

  • farmland


    منطقه ساخته شده


  • دهکده

  • built-up area


    توافق


  • انجمن


  • مستعمره


  • کمون

  • colony


    اردوگاه

  • commune


    شهرستان

  • encampment


    سکونت

  • township


    حومه شهر

  • habitation


    استعمار ایالات متحده

  • suburb


    محله انگلستان

  • inhabitancy


    محله ایالات متحده

  • colonizationUS


    اصالت

  • neighbourhoodUK


    محل سکونت

  • neighborhoodUS


    استقرار

  • principality


  • residence



  • hamlet


لغت پیشنهادی

agglomeration

لغت پیشنهادی

mane

لغت پیشنهادی

boy