asserted

base info - اطلاعات اولیه

asserted - ادعا کرد

N/A - N/A

-ˈsɝːt

UK :

əˈsɜːt

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [asserted] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
  • said


    گفت

  • claimed


    ادعا کرد

  • alleged


    ادعا شده است

  • affirmed


    تایید کرد

  • maintained


    نگهداری

  • proclaimed


    اعلام کرد

  • argued


    استدلال کرد

  • attested


    گواهی شده است

  • contended


    مناقشه کرد

  • emphasizedUS


    تاکید کرد

  • insisted


    اصرار

  • opined


    نظر داد

  • professed


    اظهار داشت


  • پیشرفته

  • asseverated


    تایید شده است

  • averred


    مخالفت کرد

  • avouched


    مورد تایید قرار گرفت

  • avowed


    متعهد شد

  • cited


    اشاره شده

  • emphasisedUK


    تاکید بر انگلستان

  • justified


    تعدیل شده

  • made a case


    پرونده ساخته است

  • predicated


    پیش بینی شده

  • pressed


    فشرده شده است

  • protested


    اعتراض کرد

  • rumoredUS


    شایعه شده آمریکا

  • stressed


    قسم خورد

  • swore


    قهرمان شد

  • championed


    برگزار شد

  • held


    شایعه شده انگلستان

  • rumouredUK


antonyms - متضاد
  • denied


    تکذیب کرد

  • disclaimed


    سلب مسئولیت کرد

  • recanted


    منصرف شد

  • refuted


    رد کرد

  • rejected


    رد شد

  • retracted


    پس گرفته شد

  • abjured


    منتفی شد

  • abnegated


    نفی کرد

  • contradicted


    متناقض شد

  • contravened


    نقض شد

  • disacknowledged


    انکار کرد

  • disavowed


    تحقیر شده

  • disowned


    انصراف داد

  • disparaged


    لغو شد

  • renounced


  • repudiated


  • revoked


لغت پیشنهادی

ashtray

لغت پیشنهادی

minting

لغت پیشنهادی

railways