beeline
beeline - beeline
noun - اسم
UK :
US :
مستقیم و سریع به سمت کسی یا چیزی رفتن
قسمت های بازی نیمه خالی بود، اما قماربازان در وقت نیمه کار را برای جایگاه ها و میزها ایجاد کردند.
فکر میکردم برای گاوصندوق بریمر یک بیلاین درست میکردی.
او برای پسر عموی پولدار خط تلفن درست کرد.
بعدازظهر روز بعد، بعد از مدرسه، من و آلف نوریس برای دیدن آسیبهای وارده، خط تلفنی را انجام دادیم.
اگر بودجه صبحانه شما دو دلار است، برای Saritas در گراند سنترال مارکت یک خط مستقیم ایجاد کنید.
او برای پری بیل لاین درست می کند.
Through the binoculars I thought I made out an animal stretched out on the beach on a beeline from my window.
از طریق دوربین دوچشمی فکر کردم از پنجره ام حیوانی را که در ساحل دراز شده بود روی خط لوله ای تشخیص دادم.
indirect
غیر مستقیم
ambiguous
مبهم
circuitous
طولانی
پر پیچ و خم
meandering
میدان
obscure
مجتمع
roundabout
بغرنج
سیم پیچی
منحرف کننده
winding
سینوسی
digressive
ناخوشایند
ambagious
بدون برنامه ریزی
sinuous
گریزان
anfractuous
مورب
unplanned
گفتمانی
evasive
فرعی
oblique
ثانوی
discursive
دشوار
ancillary
مارپیچ
secondary
فریبنده
گرد
serpentine
غیر واضح
devious
دراز کشیده
circular
غیر خطی
inexplicit
خارج از مسیر
long-winded
non-linear
out-of-the-way