bracelet

base info - اطلاعات اولیه

bracelet - دستبند

noun - اسم

/ˈbreɪslət/

UK :

/ˈbreɪslət/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bracelet] در گوگل
description - توضیح
  • a band or chain that you wear around your wrist or arm as a decoration


    نوار یا زنجیری که به عنوان تزیین دور مچ یا بازوی خود می بندید

  • a piece of jewellery that is worn around the wrist or arm


    قطعه جواهری که در اطراف مچ دست یا بازو بسته می شود

  • a piece of jewelry that is worn around the wrist or arm


    یک قطعه جواهر که دور مچ یا بازو بسته می شود

  • Lying on silk in the round leather box was a bracelet.


    در جعبه چرمی گرد روی ابریشم دراز کشیده بود یک دستبند.

  • The judge ordered him into home detention for a year with an ankle bracelet that monitors his movements.


    قاضی او را با یک دستبند مچ پا که حرکات او را زیر نظر دارد به مدت یک سال در بازداشت خانگی قرار داد.

  • There are bracelets minutely fashioned as serpents.


    دستبندهایی وجود دارد که به صورت مار طراحی شده اند.

  • With it she had chosen a pair of black sneakers and a huge black bracelet.


    با آن یک جفت کفش ورزشی مشکی و یک دستبند مشکی بزرگ انتخاب کرده بود.

  • She hates the girl with the dangle bracelet too.


    او از دختری که دستبند آویزان دارد نیز متنفر است.

  • Gold bracelet, sports shirt and a small crucifix dangled from a 24-carat chain round his throat.


    دستبند طلا، پیراهن ورزشی و یک صلیب کوچک از یک زنجیر 24 قیراطی دور گلویش آویزان شده بود.

example - مثال
  • She had a charm bracelet on her wrist.


    او یک دستبند جذاب روی مچ دست داشت.

  • a gold/silver/diamond bracelet


    یک دستبند طلا / نقره / الماس

  • a chain bracelet


    یک دستبند زنجیره ای

  • a silver bracelet


    یک دستبند نقره

synonyms - مترادف

  • باند

  • armlet


    بازو

  • bangle


    النگو

  • wristlet


    مچ دست

  • circlet


    حلقه

  • ornament


    زینت

  • trinket


    ریزه کاری

  • anklet


    پابند


  • بند بازو

  • wrist jewelry


    جواهرات مچ دست


  • زنجیر

  • necklace


    گردن بند

  • necklet


    گردنبند

  • choker


    خفه کننده

  • collar


    یقه

  • lavaliere


    lavaliere

  • pendant


    آویز

  • lavalliere


    lavalliere

  • pendent


    معلق

  • charm


    افسون


  • هدر

  • fritter


    سرخ کن

  • tinsel


    قلوه سنگ

  • droop


    افتادن

  • knickknack


    خوش دستی

  • kara


    کارا

  • roam


    پرسه زدن

  • slave bangle


    النگو برده

  • bauble


    بابل

  • amulet


    طلسم

  • bijou


    بیژو

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

backcountry

لغت پیشنهادی

purged

لغت پیشنهادی

bod