glitzy

base info - اطلاعات اولیه

glitzy - براق

adjective - صفت

/ˈɡlɪtsi/

UK :

/ˈɡlɪtsi/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [glitzy] در گوگل
description - توضیح

  • هیجان انگیز و جذاب به دلیل ارتباط با افراد ثروتمند، مشهور و شیک پوش

  • having a fashionable appearance intended to attract attention


    داشتن ظاهری شیک برای جلب توجه

  • The staid and once-serious network news has begun to look like glitzy local news operations.


    اخبار بی‌حرکت و زمانی جدی شبکه شبیه به عملیات خبری محلی پر زرق و برق شده است.

  • It was a glitzy split-level shopping centre with brightly lit window displays of expensive fashions.


    این یک مرکز خرید پر زرق و برق در دو سطح با نمایشگرهای روشن از مدهای گران قیمت بود.

  • But once this glitzy transformation scene is set and the curtain goes up there is a problem.


    اما وقتی این صحنه دگرگونی پر زرق و برق تنظیم می شود و پرده بالا می رود، مشکلی به وجود می آید.

  • Pop music is glitzy, wanton, and problematic.


    موسیقی پاپ زرق و برق دار، بیهوده و مشکل ساز است.

example - مثال
  • a glitzy, Hollywood-style occasion


    یک مراسم پر زرق و برق و به سبک هالیوودی

  • He celebrated his birthday at a glitzy party in Beverly Hills.


    او تولد خود را در یک مهمانی پر زرق و برق در بورلی هیلز جشن گرفت.

synonyms - مترادف
  • flashy


    پر زرق و برق

  • flamboyant


    زرق و برق دار

  • gaudy


    خودنمایی

  • garish


    با صدای بلند

  • ostentatious


    شیک

  • showy


    پاشیده


  • ریتزی

  • swanky


    سوانک

  • splashy


    مسرف

  • ritzy


    آراسته

  • swank


    مبهم

  • extravagant


    پر سر و صدا

  • ornate


    مخمل خواب دار

  • lurid


    قلوه سنگ

  • noisy


    شعله ور شدن

  • plush


    چینی

  • tinsel


    شیطون

  • flaring


    برنجی

  • chintzy


    خيره كردن

  • glittering


    تفننی

  • kitschy


    فلاش

  • brassy


    بی پروا

  • razzle-dazzle


    خشک

  • fancy


    درخشان

  • flash


    متریک

  • brash


    پرمدعا

  • tawdry


    درجه یک


  • meretricious


  • pretentious


  • classy


antonyms - متضاد

  • محافظه کار


  • ساکت

  • understated


    کم گفته

  • unflamboyant


    غیر شعله ور

  • unflashy


    بی تاب

  • restrained


    مهار شده

  • muted


    خاموش

  • subdued


    رام شده است

  • inconspicuous


    نامحسوس

  • sober


    هوشیار


  • فروتن

  • unpretentious


    بی تکلف

  • unobtrusive


    محجوب

  • minimalist


    مینیمالیستی

  • unfussy


    بی سر و صدا

  • unassuming


    بی ادعا

  • discreet


    با احتیاط

  • plain


    جلگه

  • tasteful


    با سلیقه


  • ساده


  • در حد متوسط

  • humble


    ظریف

  • elegant


    خشک

  • drab


    تصفیه شده

  • refined


    کدر

  • dull


    کم کلید

  • low-key


    غیر نمایشی

  • unshowy


    پیچیده

  • unostentatious


  • subtle



لغت پیشنهادی

thy

لغت پیشنهادی

architecture

لغت پیشنهادی

promising