intrigued
intrigued - کنجکاو
adjective - صفت
UK :
US :
به چیزی بسیار علاقه مند است زیرا عجیب یا مرموز به نظر می رسد
ماضی ساده و ماضی از دسیسه
علاقه زیاد به کسی، به خصوص با عجیب، غیر معمول یا مرموز بودن
اگر من حوصله ات را سر می برم متوقفم کن. نه، لطفا ادامه دهید - من کنجکاو هستم!
دیانا با پیام رمزآلود سو در تلفن پاسخگو مجذوب شد.
دانشمندان شیفته سنگی شدند که به نظر می رسید از فضا آمده است.
برایم جالب بود که متوجه شدم او آرامی صحبت می کند.
او مجذوب داستان او شد.
برایم جالب است که بدانم نظر شما در مورد فیلم چیست.
Throughout history people have been intrigued by the question of whether there is intelligent life elsewhere in the universe.
در طول تاریخ، مردم درگیر این سوال بوده اند که آیا زندگی هوشمند در جای دیگری در جهان هستی وجود دارد یا خیر.
fascinated
مجذوب
captivated
اسیر
absorbed
جذب شده است
علاقه مند
attracted
جذب کرد
excited
برانگیخته
کنجکاو
keen
تیز
charmed
افسون شده
entertained
سرگرم شد
engrossed
غرق شده
gripped
گرفت
riveted
پرچ شده
rapt
تسخیر کردن
enthralled
شیفته
intent
قصد
occupied
مشغول
immersed
غوطه ور شده است
mesmerizedUS
مسحور ایالات متحده
preoccupied
گرفتار
mesmerisedUK
مسحور انگلستان
hooked
قلاب شده
spellbound
طلسم شده
engaged
نامزد شده
attentive
توجه
مصرف شده است
consumed
متمرکز ایالات متحده
focusedUS
عمیق
متمرکز در انگلستان
focussedUK
گمشده
bored
خسته
disinterested
بی علاقه
uninterested
بي تفاوت
indifferent
بی توجه
uncaring
بی دغدغه
unconcerned
جدا
detached
غایب
inattentive
غافل
absent
بی تفاوت
absentminded
بدون تمرکز
apathetic
انتزاع شده
unfocussed
غیر جذب شده
abstracted
پریشان
unabsorbed
بی حوصله
inobservant
کنجکاو
unfocused
بدون اشغال
distracted
موجود
disenthralled
غیر مشتاق
incurious
غیر کنجکاو
unoccupied
دور
افسون شده
unenthusiastic
بی عاطفه
uncurious
جدا شده
aloof
نادان
disenchanted
بی حرکت
impassive
بی طرف
disengaged
wearied
ignorant
unmoved
impartial