volunteering
volunteering - داوطلب شدن
N/A - N/A
UK :
US :
فاعل فاعل از داوطلب
to offer to do something that you do not have to do often without having been asked to do it and/or without expecting payment
پیشنهاد انجام کاری که مجبور نیستید انجام دهید، اغلب بدون اینکه از شما خواسته شود آن را انجام دهید و/یا بدون انتظار پرداخت
to give information without being asked
برای دادن اطلاعات بدون درخواست
در طول شرایط اضطراری، بسیاری از کارکنان داوطلب شدند تا آخر هفته کار کنند.
داوطلب لشکر شد (= پیوست با اینکه مجبور نبود).
من خودم برای سمت نماینده بهداشت و ایمنی داوطلب شدم.
دوستانم از من داوطلب شدند تا صحبت کنم.
اگر من جای شما بودم، هیچ جزئیاتی از آنچه اتفاق افتاد را اعلام نمیکردم.
او داوطلب شد: «نیم ساعت پیش او را دیدم که از ورودی اصلی بیرون میرفت.
offering
ارائه
contributing
کمک می کند
granting
اعطا
donating
اهدا می کند
giving
دادن
presenting
فراهم آوردن
proffering
عطا کردن
providing
تامین می کند
bestowing
جسورانه
supplying
پیشبرد
venturing
اعطا کردن
advancing
تحویل دادن
conferring
در حال گسترش
delivering
هدیه دادن
extending
اشتراک گذاری
gifting
مناقصه
sharing
با توجه
tendering
مبله کردن
انتقال دادن
furnishing
تسلیم شدن
imparting
قربانی کردن
yielding
یارانه دادن به انگلستان
sacrificing
یارانه دادن به آمریکا
subsidisingUK
تراشه در
subsidizingUS
قرار دادن
chipping in
به جلو آوردن
putting forward
بخشش
putting up
bringing forward
giving away
handing out
declining
رو به کاهش است
rejecting
رد کردن
avoiding
پرهیز کردن
denying
انکار کردن
desisting
دست کشیدن از
disapproving
عدم تایید
dismissing
اخراج کردن
forgoing
چشم پوشی
knocking back
عقب زدن
انصراف از
rebuffing
امتناع می کند
refusing
غر زدن
renouncing
طرد کردن
repudiating
snubbing
spurning
