aspire

base info - اطلاعات اولیه

aspire - آرزو می کنم

verb - فعل

/əˈspaɪər/

UK :

/əˈspaɪə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [aspire] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She aspired to a scientific career.


    او آرزوی یک حرفه علمی را داشت.

  • He aspired to be their next leader.


    او آرزو داشت رهبر بعدی آنها باشد.

  • Most of his students aspired to a career in business.


    بیشتر شاگردان او آرزوی شغلی در تجارت را داشتند.

  • We aspire to become full-service providers to our clients.


    ما در آرزوی تبدیل شدن به ارائه دهندگان خدمات کامل به مشتریان خود هستیم.

synonyms - مترادف

  • میل


  • خواستن


  • به دنبال


  • میل به


  • امید برای


  • امید داشتن به


  • برای


  • طولانی به

  • yearn for


    اشتیاق برای

  • hanker after


    مشتاق بعد از

  • hanker for


    مشتاق برای

  • hanker to


    مشتاق به


  • آرزو برای


  • مایل به


  • هوس کردن

  • yearn to


    رویا

  • crave


    آرزوی


  • مشتاق


  • امید

  • hanker


    گرسنگی برای


  • گرسنگی به

  • hunger for


    طولانی

  • hunger to


    تلاش کردن


  • آرزو کردن

  • strive


    مشتاق بودن


  • تشنگی پس از

  • yearn


    تشنگی برای

  • thirst after


    مشتاق باش

  • thirst for


  • be desirous of



antonyms - متضاد

  • پاسخ

  • despise


    خوار شمردن

  • dislike


    دوست نداشتن


  • نفرت

لغت پیشنهادی

islam

لغت پیشنهادی

brash

لغت پیشنهادی

albacore