attune

base info - اطلاعات اولیه

attune - هماهنگ کردن

N/A - N/A

əˈtuːn

UK :

əˈtʃuːn

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [attune] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • My ears are beginning to attune to the subtle differences in intonation.


    گوش های من شروع به هماهنگی با تفاوت های ظریف در لحن می کنند.

  • His previous experience attuned him to the limitations and possibilities of government service.


    تجربه قبلی او را با محدودیت ها و امکانات خدمات دولتی هماهنگ کرد.

synonyms - مترادف

  • تنظیم کنید


  • سازگار شدن

  • accommodate


    تطبیق

  • reconcile


    وفق دادن

  • acclimatiseUK


    سازگاری انگلستان

  • acclimatizeUS


    سازگاری ایالات متحده

  • conform


    مطابقت داشته باشد

  • harmoniseUK


    harmoniseUK

  • harmonizeUS


    harmonizeUS


  • وضعیت

  • acclimate


    سازگاری

  • habituate


    عادت کردن

  • accustom


    اهنگ

  • tune


    familiariseUK

  • familiariseUK


    آشنا کردن ایالات متحده

  • familiarizeUS


    مناسب

  • fit


    تنظیم کند


  • هماهنگ كردن

  • coordinate


    جذب، همانند ساختن

  • assimilate


    آشتی دادن

  • conciliate


    دقیق

  • acculturate


    ادغام کردن

  • integrate


    خیاط

  • tailor


    تنظیم

  • set


    تعادل


  • تعدیل کردن

  • modulate


    جهت گیری

  • orient


    کلید

  • key


    توافق

  • orientate


  • accord


antonyms - متضاد
  • disharmonize


    ناهماهنگ کردن


  • مخالف بودن

  • disarrange


    بر هم زدن


  • رد کردن

  • clash


    برخورد


  • تعارض


  • تضاد


  • فرق داشتن

  • discord


    اختلاف

  • be discordant


    ناسازگار باشد

  • be incompatible


    بی لباس

  • unsuit


    مبارزه کردن

  • collide


    مداخله کردن

  • contend


    عدم تطابق

  • interfere


    فریاد زدن

  • mismatch


    شیشه


  • نرو

  • jar


    مطابقت ندارد

  • be inconsistent


    در اپوزیسیون بودن


  • نامتجانس باشد


  • در تضاد باشد


  • مخالفت

  • be incongruous


    واگرا شدن


  • منحرف شدن

  • dissent


    تناقض دارند

  • diverge


    غیر موافق

  • deviate


    کنار نیامد

  • contradict


    ژل نیست

  • nonconcur



  • not gel


لغت پیشنهادی

agog

لغت پیشنهادی

branded

لغت پیشنهادی

buzzword