auntie

base info - اطلاعات اولیه

auntie - خاله

noun - اسم

/ˈænti/

UK :

/ˈɑːnti/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [auntie] در گوگل
description - توضیح
  • an aunt


    یک خاله

  • used by children to address a woman who is a friend of their parents


    کودکان برای خطاب به زنی که دوست والدینشان است استفاده می کنند

  • a name for the BBC, used humorously to suggest that it is not very exciting or that it treats people who receive its programmes as children to be educated and protected


    نامی برای بی‌بی‌سی که به صورت طنز استفاده می‌شود تا نشان دهد که خیلی هیجان‌انگیز نیست یا با افرادی که در کودکی برنامه‌های آن را دریافت می‌کنند برای آموزش و محافظت رفتار می‌کند.

  • an aunt


    یک عمه


  • هر زن بالغی که می دانید از شما بزرگتر است

  • Some one tells me their grandmother father auntie died.


    یکی به من می گوید مادربزرگ، پدر، عمه شان فوت کرده اند.

  • My auntie and uncle were with us as well and it was awful no one stuck up for me.


    عمه و عمه ام هم با ما بودند و افتضاح بود، کسی به من گیر نداد.

example - مثال
  • Auntie Mary


    خاله مریم

  • Out of all the aunties in the neighbourhood, I've known her the longest.


    از بین تمام عمه های همسایه، من او را طولانی تر از همه می شناسم.

  • My auntie and uncle are coming to visit.


    عمه و عمه ام به دیدار می آیند.

  • Thank you for the present Auntie Louise.


    ممنون بابت هدیه عمه لوئیز.

synonyms - مترادف
  • aunt


    عمه

  • aunty


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

tetra

لغت پیشنهادی

token

لغت پیشنهادی

rebates