bogeyman

base info - اطلاعات اولیه

bogeyman - بوگی

noun - اسم

/ˈbəʊɡimæn/

UK :

/ˈbəʊɡimæn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bogeyman] در گوگل
description - توضیح
  • an evil spirit especially in children’s imagination or stories


    یک روح شیطانی، به ویژه در تخیل یا داستان های کودکان

  • someone who people think is evil or unpleasant


    کسی که مردم فکر می کنند بد یا ناخوشایند است

  • an imaginary evil person who harms children


    یک فرد شیطانی خیالی که به کودکان آسیب می رساند

  • But it helps to expiate our imagined sins if we have a bogeyman to hand a Drug Baron.


    اما اگر یک بارون در دست داشته باشیم، به جبران گناهان خیالی مان کمک می کند.

  • Strange he hadn't seemed the type to be scared of bogeymen.


    عجیب است، به نظر نمی رسید که او از آدم های بومی بترسد.

  • Also known as a boogeyman or bogeyman, one can only have an effect if its victim pays heed to it.


    همچنین به عنوان یک بوگیمن یا بوگیمن شناخته می شود، تنها در صورتی می توان تأثیر گذاشت که قربانی آن به آن توجه کند.

  • The other Chris Woodhead revelled in his media role as the teachers' bogeyman.


    کریس وودهد دیگر از نقش رسانه ای خود به عنوان ابله معلمان لذت می برد.

  • The only way to banish the bogeyman was to look him in the eye without flinching.


    تنها راه برای اخراج بوگی این بود که بدون لرزیدن به چشمانش نگاه کنیم.

  • He's the bogeyman of the North Shore.


    او بوگیمن ساحل شمالی است.

  • It was in 1924 and the Labour prime minister Ramsay MacDonald, was the bogeyman.


    در سال 1924 بود و رامسی مک دونالد، نخست وزیر حزب کارگر، مردی بود.

example - مثال
  • The bogeyman's coming!


    بوگی می آید!

  • Be good or the bogeyman will come and get you!


    خوب باش، وگرنه بوگی می آید و تو را می گیرد!

synonyms - مترادف
  • beast


    جانور

  • booger


    مخاط خشک شده بینی


  • موجود

  • gremlin


    موجود خیالی

  • monstrosity


    هیولا

  • apparition


    ظهور

  • bogey


    ابله

  • boogeyman


    مرد غوغایی

  • bugaboo


    بوگابو

  • bugbear


    حشره دار


  • روح

  • goblin


    جن

  • hobgoblin


    گوبلین

  • monster


    خیال

  • phantasm


    خیال پردازی

  • phantasma


    فانتوم

  • phantom


    specterUS

  • specterUS


    spectreUK

  • spectreUK


    ترساندن


  • بازدید کننده

  • spook


    wraith

  • visitant


    درهم ریختن

  • wraith


    باتلاق کردن

  • boggle


    باتلاق

  • bogle


    لولو خرخره

  • bogyman


    ایدولون

  • boogieman


    روح شیطانی

  • eidolon


    دیو

  • evil spirit


    شیطان

  • demon


  • fiend


antonyms - متضاد

  • بودن


  • واقعیت

  • angel


    فرشته

  • god


    خداوند

  • brightness


    روشنایی


  • سبک

  • philanthropist


    انسان دوست

  • humanitarian


    بشردوستانه

لغت پیشنهادی

russia

لغت پیشنهادی

molly

لغت پیشنهادی

Aramaic