burger

base info - اطلاعات اولیه

burger - برگر

noun - اسم

/ˈbɜːrɡər/

UK :

/ˈbɜːɡə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [burger] در گوگل
description - توضیح
  • a flat round piece of finely cut beef, which is cooked and eaten, or one of these served in a bread bun


    یک تکه گرد صاف از گوشت گاو ریز خرد شده که پخته و خورده می شود، یا یکی از اینها در نان نان سرو می شود.


  • گوشت یا غذای دیگری که به شکل گرد و نسبتاً مسطح درست می‌شود، سرخ می‌شود و معمولاً بین دو نیمه از یک رول نان خورده می‌شود.

  • short form of hamburger


    شکل کوتاه همبرگر

  • I got a burger, how are you guys doing?


    من برگر گرفتم، بچه ها حال شما چطور است؟

  • a fish burger


    یک برگر ماهی

  • Cut back on those juicy burgers.


    مصرف آن برگرهای آبدار را کاهش دهید.

  • No burger since has looked so good to me.


    هیچ همبرگری از آن زمان به نظر من خیلی خوب به نظر نمی رسید.

  • There's not a single burger on the menu.


    حتی یک برگر هم در منو نیست.

  • It got to the point that some of the burgers were served straight from the freezer, raw!


    کار به جایی رسید که برخی از همبرگرها را مستقیماً از فریزر، خام سرو می کردند!

  • Overseas, then is where burgers have become most bankable.


    بنابراین، در خارج از کشور، همبرگرها بیشترین اعتبار را دارند.

example - مثال
  • a spicy beanburger


    یک لوبیا برگر تند

  • He is now flipping burgers and serving drinks to make ends meet.


    او در حال حاضر همبرگرها را ورق می‌زند و نوشیدنی سرو می‌کند تا خرجش را تامین کند.

  • a burger and fries


    یک همبرگر و سیب زمینی سرخ شده

  • a hamburger


    یک همبرگر

  • a veggie burger


    یک همبرگر گیاهی

synonyms - مترادف
  • ground beef


    گوشت چرخ كرده

  • mince


    گوشت چرخ کرده

  • minced beef


    گوشت گاو چرخ شده

  • minced meat


    گوشت چرخکرده

  • mincemeat


    گوشت گاو خرد شده

  • beef mince


    استیک خرد شده

  • chopped beef


    گرد زمین

  • chopped steak


    گچبری آسیاب شده


  • همبرگر

  • ground sirloin


    پتی همبرگر

  • hamburger


    ساندویچ همبرگر

  • hamburger patty


    استیک همبرگر

  • hamburger sandwich


    استیک چرخ کرده

  • hamburger steak


    بیف برگر

  • mince steak


    چیزبرگر

  • beefburger


    استیک گوشت گاو خرد شده

  • cheeseburger


    چاک زمینی

  • chopped beefsteak


    استیک سالیسبوری

  • ground chuck


  • Salisbury steak


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

res

لغت پیشنهادی

technological

لغت پیشنهادی

rub