banana

base info - اطلاعات اولیه

banana - موز

noun - اسم

/bəˈnænə/

UK :

/bəˈnɑːnə/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [banana] در گوگل
description - توضیح
  • a long curved tropical fruit with a yellow skin


    یک میوه استوایی منحنی بلند با پوست زرد


  • میوه ای دراز و خمیده با پوستی زرد و گوشتی نرم و شیرین و سفید در داخل


  • میوه ای دراز و خمیده با پوستی معمولاً زرد و گوشتی نرم و شیرین درون آن

  • Wines Fruit was picked from a plantation growing mangoes, guava, grapes, oranges, lemons and bananas.


    شراب ها میوه از مزرعه ای برداشت می شد که در آن انبه، گواوا، انگور، پرتقال، لیمو و موز رشد می کرد.

  • The leader either numbers each pair or gives them names such as apple banana, cake or other fruit.


    رهبر یا هر جفت را شماره گذاری می کند یا نام هایی مانند سیب، موز، کیک یا میوه های دیگر را به آنها می دهد.

  • They brought bananas to Africathey had boats, they travelled.


    آنها موز را به آفریقا آوردند، قایق داشتند، سفر کردند.

  • Pepita began to pick up the fallen bananas and place them back in their crate.


    پپیتا شروع به برداشتن موزهای افتاده و گذاشتن آنها در جعبه خود کرد.

  • Q: We are new to growing bananas.


    س: ما در زمینه پرورش موز جدید هستیم.

  • But tonight he would like to have something equivalent to a stalk of bananas to purchase circa 1910.


    اما امشب او دوست دارد چیزی معادل یک ساقه موز برای خرید داشته باشد، در حدود سال 1910.

  • The Clinton administration though generally supporting open markets, had taken a neutral position on the banana question.


    دولت کلینتون، اگرچه عموماً از بازارهای آزاد حمایت می کرد، اما در مورد مسئله موز موضعی بی طرف اتخاذ کرده بود.

  • Though small the banana settlement is worth noting.


    سکونتگاه موز اگرچه کوچک است، اما قابل توجه است.

example - مثال
  • a bunch of bananas


    یک دسته موز

  • ripe bananas


    موز رسیده

  • mashed banana


    موز له شده

  • a banana skin/peel


    یک پوست/پوست موز

  • He'll go bananas when he finds out.


    وقتی بفهمه میره موز.

  • The British press has gone bananas, proclaiming the end of civilization as we know it.


    مطبوعات بریتانیا به موز پرداخته اند و پایان تمدنی را که ما می شناسیم اعلام کرده اند.

  • banana milkshake


    میلک شیک موز

synonyms - مترادف
  • jook-sing


    شوخی خواندن

  • Twinkie


    توینکی

antonyms - متضاد
  • egg


    تخم مرغ

لغت پیشنهادی

insinuation

لغت پیشنهادی

interviewer

لغت پیشنهادی

affiliated