juncture
juncture - نقطه اتصال
noun - اسم
UK :
US :
یک نقطه خاص در یک فعالیت یا دوره زمانی
یک نقطه خاص در زمان
یک نقطه خاص در زمان یا مرحله در یک سری رویدادها
محل اتصال رودخانه های می سی سی پی و آرکانزاس
نبرد به نقطه حساسی رسیده بود.
در این مقطع، من می خواهم یک اطلاعیه مهم را اعلام کنم.
در این مقطع، نمی توان گفت که آیا او بهبودی کامل خواهد داشت یا خیر.
مذاکرات در مقطع حساسی قرار دارد.
مفصل
ارتباط
junction
اتصال
coupling
جفت
joining
پیوستن
ارتباط دادن
درز
jointure
رابطه، رشته
seam
اتحاد. اتصال
تقاطع
بخیه زدن
intersection
جوش
suture
لولا
weld
بند شلوار
hinge
براکت
brace
کمیسر
bracket
سیناپس
commissure
حاشیه، غیرمتمرکز
synapse
کراوات
مفصل بندی
ربط دادن
articulation
اتحاد
linking
کوپلر
unification
ملاقات
coupler
گره
پیوست
node
ترکیبی
attachment
ادغام
merger
merging
مزیت - فایده - سود - منفعت
blessing
برکت
calm
آرام
certainty
یقین - اطمینان - قطعیت
صلح
راه حل
خوش شانسی
سهولت
سود
موفقیت
closure
بسته
boon
ببخشید
توافق
breakthrough
پیشرفت
ثابت
trivia
چیزهای بی اهمیت
contentment
قناعت
happiness
شادی
calmness
آرامش
