angrily
angrily - با عصبانیت
adverb - قید
UK :
US :
به گونه ای که نشان می دهد از کسی یا در مورد چیزی عصبانی هستید
(از هوا، آسمان یا دریا) به صورت وحشی، به دلیل طوفان
به نحوی که بسیار دردناک است
برخی از سناتورها با عصبانیت به سخنان رئیس جمهور واکنش نشان دادند.
He swore angrily.
با عصبانیت فحش داد.
She angrily rejected any suggestion of a cover-up.
او با عصبانیت هر پیشنهادی مبنی بر پنهان کاری را رد کرد.
‘This isn't fair!’ she shouted angrily.
او با عصبانیت فریاد زد: این منصفانه نیست!
رئیس جمهور با عصبانیت کودتا را غیرقانونی خواند.
این کار را نکن! او با عصبانیت فریاد زد.
تظاهرکنندگان پس از رای هیئت منصفه با عصبانیت اعتراض کردند.
نخست وزیر به این ادعا که به مجلس عوام دروغ گفته است با عصبانیت واکنش نشان داد.
باد با عصبانیت روی برف می وزید.
امواج با عصبانیت به صخره های زیر شما می کوبند.
سرش با عصبانیت شروع به تپیدن کرد.
او بین دو انگشتش بریدگی داشت و با عصبانیت عفونی شده بود.
furiously
با عصبانیت
fiercely
به شدت
heatedly
با حرارت
indignantly
دیوانه وار
madly
داغ
hotly
تحریک پذیر
infuriatedly
طوفانی
irately
بیهوشی
irritably
به تلخی
tempestuously
وحشیانه
testily
با خشونت
bitterly
بهطور دقیق
savagely
متقاطع
sharply
در عصبانیت
violently
به طرز وحشیانه ای
crisply
پرشور
crossly
به طرز عصبانی
wildly
آتشین
با سر گرم
impetuously
بی رحمانه
brutally
خنده دار
vehemently
passionately
irascibly
frantically
fierily
frenziedly
hot-headedly
angerly
cruelly
shrilly
به آرامی
mildly
به صورت ملایم
بی سر و صدا
calmly
با آرامش
softly
به نرمی
peacefully
به صورت مسالمت آمیز
weakly
ضعیف
lovingly
عاشقانه
caringly
با دقت
congenially
خوشایند
friendlily
دوستانه
tenderly
با ملایمت
obligingly
اجباری
kindly
محبت آمیز
sweetly
شیرین
acceptingly
با قبول
benignly
خوش خیم
benevolently
خیرخواهانه
kindlily
با مهربانی
compassionately
دلسوزانه
empathetically
همدلانه
complaisantly
با رضایت