benchmark
benchmark - معیار
noun - اسم
UK :
US :
چیزی که بهعنوان معیاری به کار میرود که سایر چیزها را میتوان با آن قضاوت یا اندازهگیری کرد
to use a company’s good performance as a standard by which to judge the performance of other companies of the same type
استفاده از عملکرد خوب یک شرکت به عنوان معیاری برای قضاوت در مورد عملکرد سایر شرکت های هم نوع
چیزی که می تواند به عنوان مقایسه ای برای قضاوت یا اندازه گیری چیزهای دیگر استفاده شود
a good performance that one company has achieved, that can be used as a standard to judge other companies of the same type
عملکرد خوبی که یک شرکت به دست آورده است، که می تواند به عنوان یک استاندارد برای قضاوت سایر شرکت های هم نوع مورد استفاده قرار گیرد
سطحی از کیفیت که می تواند به عنوان یک استاندارد در هنگام مقایسه چیزهای دیگر استفاده شود
به عنوان یک استاندارد هنگام مقایسه چیزهای دیگر استفاده می شود
برای سنجش کیفیت چیزی با مقایسه آن با چیز دیگری از یک استاندارد پذیرفته شده
استانداردی برای اندازه گیری یا قضاوت در مورد چیزهای مشابه
سطحی از کیفیت که می تواند به عنوان استانداردی برای مقایسه چیزهای دیگر مورد استفاده قرار گیرد
a share price interest rate etc. that other share prices, interest rates, etc. can be compared against
قیمت سهم، نرخ بهره و غیره که سایر قیمتهای سهم، نرخ بهره و غیره را میتوان با آن مقایسه کرد
a computer program that measures the quality and speed of computer software or hardware (= equipment or electronic parts)
یک برنامه کامپیوتری که کیفیت و سرعت نرم افزار یا سخت افزار کامپیوتر (= تجهیزات یا قطعات الکترونیکی) را اندازه گیری می کند.
استفاده از چیزی به عنوان استاندارد به منظور بهبود کار، محصولات یا فرآیندهای خود
برای تست کیفیت و سرعت نرم افزار یا سخت افزار کامپیوتر (= تجهیزات یا قطعات الکترونیکی)
این کتاب به عنوان معیاری در بحث ارتباطات و تحول اجتماعی مورد استقبال قرار گرفته است.
In the 1960s and 1970s the Swedish political system was regarded as a benchmark for other European countries.
در دهه های 1960 و 1970، نظام سیاسی سوئد به عنوان معیاری برای سایر کشورهای اروپایی در نظر گرفته شد.
ارزش گذاری به معیاری تبدیل می شود که بر اساس آن می توان انتظارات و پیشنهادات دریافتی فروشندگان را قضاوت کرد.
علاوه بر این، دستورالعمل های غذا و ورزش ممکن است معیار قطعی برای مرگ و میر نباشد.
نرخ شاخص معیاری است که توسط وام دهندگان برای تعیین نرخ وام مسکن استفاده می شود.
Under Coach Wooden UCLA men's basketball was so successful it was the benchmark other teams measured themselves against.
زیر نظر مربی وودن، بسکتبال مردان UCLA به قدری موفق بود که معیاری بود که سایر تیمها خود را با آن ارزیابی میکردند.
این قیمت راهنما بدیهی است که معیار مفیدی برای ارزیابی پیشنهادات شاخص خواهد بود.
Tests at the age of seven provide a benchmark against which the child's progress at school can be measured.
آزمون های هفت ساله معیاری را ارائه می دهند که با آن می توان پیشرفت کودک در مدرسه را اندازه گیری کرد.
این یک معیار برای پیشرفت های آینده تعیین می کند.
سیستم بازیافت آلمان به عنوان معیاری برای طرح ها در سراسر اروپا در نظر گرفته می شود.
بانک مرکزی نرخ بهره خود را چهار بار کاهش داده است.
اجراهای برجسته او معیار جدیدی را برای خوانندگان سراسر جهان ایجاد کرد.
یک مورد معیار
معلمان تست های معیار را می دهند تا ببینند آیا دانش آموزان برنامه درسی جدید را درک می کنند یا خیر.
گزارشهای او میگفت که همه مدارس باید در مقابل بهترینها محک زده شوند.
اجراهای او معیار جدیدی برای پیانیست های کلاسیک ایجاد کرد.
آیفون نمادین اپل به معیاری در بازار تبدیل شد.
گزارش جدید معیاری برای شرکت های مواد غذایی در سراسر جهان ارائه می دهد.
The catalog industry can discover new opportunities by comparing its own business trends to industry benchmarks.
صنعت کاتالوگ می تواند با مقایسه روندهای تجاری خود با معیارهای صنعت، فرصت های جدیدی را کشف کند.
آنها معیاری را برای بسته بندی زیبایی اخلاقی تعیین کردند.
این شرکت معیاری را تعیین می کند که سایر کسب و کارها بر اساس آن تصمیمات مراقبت های بهداشتی را اتخاذ می کنند.
امسال معیار سنگ آهن 60 دلار در هر تن است.
شاخص سهام مروال، معیار شاخص بازار سهام آرژانتین، دیروز 8.2 درصد افزایش یافت.
قیمت بنچمارک نفت از 59 دلار به 53 دلار در هر بشکه کاهش یافت.
تستهای معیار نشان میدهند که ماشینهای جدید فقط کمی سریعتر هستند.
توانایی معیار عملکرد برای شرکت های جدید بسیار مهم است.
پارلمان اروپا برنامه ای را برای تعیین معیار قوانین استخدام در سراسر اتحادیه اروپا راه اندازی کرده است.
این شرکت همچنان در مقابل رقبا معیار قرار می دهد.
The results allow the company to benchmark itself against other organizations and identify areas for improvement.
نتایج به شرکت اجازه می دهد تا خود را در مقابل سایر سازمان ها محک زده و زمینه های بهبود را شناسایی کند.
سرعت کامپیوتر خود را محک بزنید.
استاندارد
yardstick
معیار
criterion
اندازه گرفتن
فشارسنج
barometer
سنگ محک
touchstone
مدل
بار
هنجار
norm
علامت
راهنمای
راهنما
سنج UK
gaugeUK
همتراز
par
الگو
مثال
ایده آل
متریک
metric
مقطع تحصیلی
نمونه
exemplar
الگو، نمونه اولیه
archetype
تست
اساس
قرارداد
نشانگر
indicator
gageUS
paradigm
نمونه اولیه
gageUS
مشخصات
prototype
هدف
specification
ارجاع
حدس بزن
conjecture
حدس
fancy
تفننی
probability
احتمال
تغییر دادن
امکان پذیری
