banana
banana - موز
noun - اسم
UK :
US :
یک میوه استوایی منحنی بلند با پوست زرد
میوه ای دراز و خمیده با پوستی زرد و گوشتی نرم و شیرین و سفید در داخل
میوه ای دراز و خمیده با پوستی معمولاً زرد و گوشتی نرم و شیرین درون آن
Wines Fruit was picked from a plantation growing mangoes, guava, grapes, oranges, lemons and bananas.
شراب ها میوه از مزرعه ای برداشت می شد که در آن انبه، گواوا، انگور، پرتقال، لیمو و موز رشد می کرد.
رهبر یا هر جفت را شماره گذاری می کند یا نام هایی مانند سیب، موز، کیک یا میوه های دیگر را به آنها می دهد.
آنها موز را به آفریقا آوردند، قایق داشتند، سفر کردند.
پپیتا شروع به برداشتن موزهای افتاده و گذاشتن آنها در جعبه خود کرد.
س: ما در زمینه پرورش موز جدید هستیم.
But tonight he would like to have something equivalent to a stalk of bananas to purchase circa 1910.
اما امشب او دوست دارد چیزی معادل یک ساقه موز برای خرید داشته باشد، در حدود سال 1910.
The Clinton administration though generally supporting open markets, had taken a neutral position on the banana question.
دولت کلینتون، اگرچه عموماً از بازارهای آزاد حمایت می کرد، اما در مورد مسئله موز موضعی بی طرف اتخاذ کرده بود.
Though small the banana settlement is worth noting.
سکونتگاه موز اگرچه کوچک است، اما قابل توجه است.
یک دسته موز
ripe bananas
موز رسیده
mashed banana
موز له شده
a banana skin/peel
یک پوست/پوست موز
وقتی بفهمه میره موز.
مطبوعات بریتانیا به موز پرداخته اند و پایان تمدنی را که ما می شناسیم اعلام کرده اند.
banana milkshake
میلک شیک موز
jook-sing
شوخی خواندن
Twinkie
توینکی
تخم مرغ
