barbershop

base info - اطلاعات اولیه

barbershop - آرایشگاه

noun - اسم

/ˈbɑːrbərʃɑːp/

UK :

/ˈbɑːbəʃɒp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [barbershop] در گوگل
description - توضیح
  • a style of singing popular songs with parts for four men, usually without music


    سبکی از خواندن آهنگ های محبوب با قطعاتی برای چهار مرد، معمولاً بدون موسیقی

  • a shop where men’s hair is cut


    مغازه ای که در آن موهای مردانه کوتاه می شود

  • a shop where a barber works


    مغازه ای که در آن آرایشگر کار می کند


  • نوعی آواز که در آن چهار صدای، معمولاً مردانه، در ترکیبی نزدیک، آهنگ‌های عاشقانه محبوب، به‌ویژه دهه‌های 1920 و 1930 را اجرا می‌کنند.


  • جایی که مردان و پسران موهای خود را کوتاه می کنند

  • Rosales stopped at a barbershop in downtown Glendale, a suburb west of Phoenix.


    روزالس در یک آرایشگاه در مرکز شهر گلندیل، حومه غرب فینیکس توقف کرد.

  • I have joined a barbershop group I go swimming and walking, I even collected this week for Barnado's.


    من به یک گروه آرایشگاه ملحق شده ام، شنا و پیاده روی می روم، حتی این هفته برای بارنادو جمع آوری کردم.

  • A Dixieland band and barbershop quartet will entertain them.


    گروه دیکسی لند و کوارتت آرایشگاهی آنها را سرگرم خواهند کرد.

  • Basilio, whose busted face was on the front page of every pinned-up sports section in every barbershop in the city.


    باسیلیو، که صورت شکسته‌اش در صفحه اول هر بخش ورزشی در هر آرایشگاه شهر بود.

  • We had barbershops, garages, and markets.


    آرایشگاه، گاراژ و بازار داشتیم.

  • Williams and his three brothers became professionals on local radio stations, singing barbershop harmonies.


    ویلیامز و سه برادرش در ایستگاه های رادیویی محلی حرفه ای شدند و هارمونی آرایشگاه را می خواندند.

  • Access to public services and facilities like restaurants, theaters, barbershops, and swimming pools was routinely denied them.


    دسترسی به خدمات و امکانات عمومی مانند رستوران ها، تئاترها، آرایشگاه ها، و استخرها به طور معمول از آنها محروم می شد.

example - مثال
  • a barbershop quartet


    یک کوارتت آرایشگاه

synonyms - مترادف
  • barber


    سلمانی

  • barber's


    آرایشگاه

  • hairdresser


    تنسوریوم

  • hairdresser's


    سالن آرایش

  • tonsorium


    سالن زیبایی انگلستان

  • hair salon


    سالن زیبایی آمریکا

  • hairdressing salon


    سالن زیبایی

  • beauty parlourUK


    سالن

  • beauty parlorUS


    موسسه آرایشگری

  • beauty salon


  • salon de beaute


  • styling salon


  • salon


  • hairdressing establishment


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

crazily

لغت پیشنهادی

remanded

لغت پیشنهادی

numerous