bedside
base info - اطلاعات اولیه
bedside - کنار تخت
noun - اسم
/ˈbedsaɪd/
UK :
/ˈbedsaɪd/
US :
family - خانواده
google image
description
-
توضیح
ناحیه کنار تخت شما – مخصوصاً هنگام صحبت در مورد کسی که در رختخواب بیمار است استفاده می شود
ناحیه کنار تخت
جای کنار تخت
به ساعتش روی میز کنار تختش نگاه کرد و متوجه شد ساعت هشت و نیم است.
دکتر کنار تختش نشست.
استیون منتظر ماند و سپس چراغ کنار تختش را خاموش کرد.
آنها با صدای ضربتی روی صندلی کنار تخت او افتادند.
به پارچ پلاستیکی خردلی روی میز فولادی کنار تخت اشاره کرد.
ویلیام لیوان خالی او را گرفت و با لیوانش روی میز کنار تخت گذاشت.
example
-
مثال
مادرش در تمام مدت بیماری کنار بالین او بوده است.
a bedside lamp
یک چراغ خواب
خانواده تا زمانی که او به هوش بیاید در کنار بالین او بیدار هستند.
من دوست دارم یک لیوان آب کنار تختم نگه دارم.
دکتر به بالینش احضار شد.
من دوست دارم تلفنم کنار تختم باشد.
کنار تختش نشست و دستش را گرفته بود.
synonyms
-
مترادف
antonyms
-
متضاد
