juncture

base info - اطلاعات اولیه

juncture - نقطه اتصال

noun - اسم

/ˈdʒʌŋktʃər/

UK :

/ˈdʒʌŋktʃə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [juncture] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The battle had reached a crucial juncture.


    نبرد به نقطه حساسی رسیده بود.

  • At this juncture, I would like to make an important announcement.


    در این مقطع، من می خواهم یک اطلاعیه مهم را اعلام کنم.

  • At this juncture, it is impossible to say whether she will make a full recovery.


    در این مقطع، نمی توان گفت که آیا او بهبودی کامل خواهد داشت یا خیر.

  • Negotiations are at a critical juncture.


    مذاکرات در مقطع حساسی قرار دارد.

synonyms - مترادف

  • مفصل


  • ارتباط

  • junction


    اتصال

  • coupling


    جفت

  • joining


    پیوستن


  • ارتباط دادن


  • درز

  • jointure


    رابطه، رشته

  • seam


    اتحاد. اتصال


  • تقاطع


  • بخیه زدن

  • intersection


    جوش

  • suture


    لولا

  • weld


    بند شلوار

  • hinge


    براکت

  • brace


    کمیسر

  • bracket


    سیناپس

  • commissure


    حاشیه، غیرمتمرکز

  • synapse


    کراوات


  • مفصل بندی

  • tie


    ربط دادن

  • articulation


    اتحاد

  • linking


    کوپلر

  • unification


    ملاقات

  • coupler


    گره


  • پیوست

  • node


    ترکیبی

  • attachment


    ادغام


  • merger


  • merging


antonyms - متضاد

  • مزیت - فایده - سود - منفعت

  • blessing


    برکت

  • calm


    آرام

  • certainty


    یقین - اطمینان - قطعیت


  • صلح


  • راه حل


  • خوش شانسی


  • سهولت


  • سود


  • موفقیت

  • closure


    بسته

  • boon


    ببخشید


  • توافق

  • breakthrough


    پیشرفت

  • fix


    ثابت

  • trivia


    چیزهای بی اهمیت

  • contentment


    قناعت

  • happiness


    شادی

  • calmness


    آرامش

لغت پیشنهادی

banksman

لغت پیشنهادی

parted

لغت پیشنهادی

pricing