surfing

base info - اطلاعات اولیه

surfing - موج سواری

noun - اسم

/ˈsɜːrfɪŋ/

UK :

/ˈsɜːfɪŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [surfing] در گوگل
description - توضیح

  • فعالیت یا ورزش سواری بر روی امواج بر روی تخته مخصوص


  • فعالیت جستجوی سریع از طریق اطلاعات در اینترنت برای یافتن چیزی که مورد علاقه شماست


  • ورزش سواری بر موج روی تخته مخصوص

  • the activity of spending time visiting different websites on the internet


    فعالیت صرف وقت برای بازدید از وب سایت های مختلف در اینترنت

  • the sport or activity of using a surfboard (= long narrow board) to ride waves toward a beach


    ورزش یا فعالیت استفاده از تخته موج سواری (= تخته بلند و باریک) برای سوار شدن بر امواج به سمت ساحل

  • And surfing is the most potent symbol - even stimulus - of that shift.


    و موج سواری قوی ترین نماد - حتی محرک - این تغییر است.

  • St Ives, 7 miles away is an old fishing port with an artists community and good surfing.


    سنت آیوز، ۷ مایلی دورتر، یک بندر ماهیگیری قدیمی با جامعه هنرمندان و موج‌سواری خوب است.

  • But superficiality had crept into surfing, too.


    اما سطحی نگری در موج سواری نیز رخنه کرده بود.

  • He felt he had only come alive when he started surfing.


    او احساس می کرد که تنها زمانی زنده شده است که موج سواری را شروع کرد.

  • By the time he left Sydney surfing had taken root in another continent.


    زمانی که سیدنی را ترک کرد موج سواری در قاره دیگری ریشه دوانده بود.

  • For us surfing is real.


    برای ما موج سواری واقعی است.

  • But what is beyond question is that in the post-contact era it was Hawaii that colonized other countries with surfing.


    اما چیزی که قابل بحث نیست این است که در دوران پس از تماس، این هاوایی بود که با موج سواری کشورهای دیگر را مستعمره کرد.

example - مثال
  • to go surfing


    برای رفتن به موج سواری

  • internet surfing


    اینترنت گردی

  • Dale took up surfing after his family moved to Los Angeles.


    دیل پس از نقل مکان خانواده اش به لس آنجلس، موج سواری را آغاز کرد.

  • When the waves are big the surfers come out.


    وقتی امواج بزرگ هستند موج سواران بیرون می آیند.

synonyms - مترادف
  • surf riding


    موج سواری

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

energize

لغت پیشنهادی

magazines

لغت پیشنهادی

adjudged