tightly
tightly - محکم
adverb - قید
UK :
US :
خیلی محکم یا نزدیک
به روشی سختگیرانه
به گونه ای که نشان می دهد شما آزرده خاطر یا نگران هستید
با فاصله کم بین افراد یا چیزها
محکم یا نزدیک
به روشی به شدت کنترل شده
The project's finances are tightly controlled.
امور مالی پروژه به شدت کنترل می شود.
Telecommunications is a tightly regulated industry.
ارتباطات یک صنعت کاملاً تحت نظارت است.
Her eyes were tightly closed.
چشمانش محکم بسته بود.
دستش را محکم گرفت.
جمعیت فشرده ای از گردشگران
packed tight
بسته بندی شده محکم
a tight-fitting lid.
یک درب محکم
clusters of tightly packed flowers.
خوشه هایی از گل های محکم بسته بندی شده
کودک اسباب بازی خود را محکم در مشت کثیف خود گرفته بود.
بسیاری از مسافران مجبور میشوند بایستند، مثل ساردینها در بستهبندی محکمی قرار بگیرند.
تصمیم او برای نامزدی یک راز کاملا محرمانه بود.
دوروتی سگش را محکم در آغوش گرفته بود تا دنبال آنها ندود.
firmly
محکم
سریع
تنگ
securely
به طور ایمن
جامد
solidly
سخت
rigidly
به طور پیوسته
steadily
غیر متحرک
immovably
بادوام
durably
با صدای بلند
soundly
بی وقفه
unflinchingly
به طور پایدار
enduringly
بی حرکت
motionlessly
بدون خطر
safely
تزلزل ناپذیر
unshakeably
به طور ثابت
fixedly
غیر قابل انعطاف
inflexibly
پایدار
stably
بطور قابل ملاحظه ای
substantially
به طور کامل
thoroughly
مثل یک سنگ
درجا
سرسخت
تسلیم ناپذیر
قاطعانه
tenaciously
سرسختانه
unyieldingly
staunchly
unwaveringly
resolutely
doggedly
loosely
آزادانه
slackly
سست
شل
laxly
با آرامش
relaxedly
ناامن
freely
به طور تقریبی
insecurely
به آرامی
roughtly
با ظرافت
اندکی
delicately
نسبتا
کم کم
moderately
به صورت ملایم
sparingly
به صورت پراکنده
mildly
تنبلی
sparsely
بیکار
lightly
با فراغت
lazily
بی تعارف
idly
کمرنگ
leisurely
nonchalantly
faintly