tightly

base info - اطلاعات اولیه

tightly - محکم

adverb - قید

/ˈtaɪtli/

UK :

/ˈtaɪtli/

US :

family - خانواده
tightness
تنگی
tight
تنگ
tighten
سفت کردن
tightly
محکم
google image
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tightly] در گوگل
description - توضیح
  • very firmly or closely


    خیلی محکم یا نزدیک

  • in a strict way


    به روشی سختگیرانه

  • in a way that shows you are annoyed or worried


    به گونه ای که نشان می دهد شما آزرده خاطر یا نگران هستید


  • با فاصله کم بین افراد یا چیزها

  • firmly or closely


    محکم یا نزدیک

  • in a strongly controlled way


    به روشی به شدت کنترل شده

example - مثال
  • The project's finances are tightly controlled.


    امور مالی پروژه به شدت کنترل می شود.

  • Telecommunications is a tightly regulated industry.


    ارتباطات یک صنعت کاملاً تحت نظارت است.

  • Her eyes were tightly closed.


    چشمانش محکم بسته بود.

  • He held on tightly to her arm.


    دستش را محکم گرفت.

  • a tightly packed crowd of tourists


    جمعیت فشرده ای از گردشگران

  • packed tight


    بسته بندی شده محکم

  • a tight-fitting lid.


    یک درب محکم

  • clusters of tightly packed flowers.


    خوشه هایی از گل های محکم بسته بندی شده

  • The baby was clutching his toy tightly in his grubby fist.


    کودک اسباب بازی خود را محکم در مشت کثیف خود گرفته بود.

  • Many commuters are forced to stand tightly packed in like sardines.


    بسیاری از مسافران مجبور می‌شوند بایستند، مثل ساردین‌ها در بسته‌بندی محکمی قرار بگیرند.

  • Her decision to run for office was a tightly held secret.


    تصمیم او برای نامزدی یک راز کاملا محرمانه بود.

  • Dorothy held her dog tightly so he wouldn’t run after them.


    دوروتی سگش را محکم در آغوش گرفته بود تا دنبال آنها ندود.

synonyms - مترادف
  • firmly


    محکم


  • سریع


  • تنگ

  • securely


    به طور ایمن


  • جامد

  • solidly


    سخت

  • rigidly


    به طور پیوسته

  • steadily


    غیر متحرک

  • immovably


    بادوام

  • durably


    با صدای بلند

  • soundly


    بی وقفه

  • unflinchingly


    به طور پایدار

  • enduringly


    بی حرکت

  • motionlessly


    بدون خطر

  • safely


    تزلزل ناپذیر

  • unshakeably


    به طور ثابت

  • fixedly


    غیر قابل انعطاف

  • inflexibly


    پایدار

  • stably


    بطور قابل ملاحظه ای

  • substantially


    به طور کامل

  • thoroughly


    مثل یک سنگ


  • درجا


  • سرسخت


  • تسلیم ناپذیر


  • قاطعانه

  • tenaciously


    سرسختانه

  • unyieldingly


  • staunchly


  • unwaveringly


  • resolutely


  • doggedly


antonyms - متضاد
  • loosely


    آزادانه

  • slackly


    سست


  • شل

  • laxly


    با آرامش

  • relaxedly


    ناامن

  • freely


    به طور تقریبی

  • insecurely


    به آرامی

  • roughtly


    با ظرافت


  • اندکی

  • delicately


    نسبتا


  • کم کم

  • moderately


    به صورت ملایم

  • sparingly


    به صورت پراکنده

  • mildly


    تنبلی

  • sparsely


    بیکار

  • lightly


    با فراغت

  • lazily


    بی تعارف

  • idly


    کمرنگ

  • leisurely


  • nonchalantly


  • faintly


لغت پیشنهادی

blowback

لغت پیشنهادی

picnic

لغت پیشنهادی

oversea